Friday, July 26

امروز داشتم می رفتم که به بانک دستبرد بزنم.تو افکار خودم حسابی غرق بودم و داشتم نقشه دستبرد رو برای بار آخر تو ذهنم مرور می کردم و به خودم تبريک می گفتم که نقشه ام چيزی از نقشه Ocean 's 11 کم نداره که يکهو.....اين وسط هر اتفاقی افتاد يادم نمياد.فقط می دونم که ازصدای بوق ملت به خودم اومدم وديدم دارم تقريبا از روی ملت می رم تو جدول و وسط بيلبورد «پوشاک ايکات»...
ديگه بانک و نقشه و دستبرد و Ocean 's 11 و همه چيز يادم رفت.فقط تمام مدت عين هيپنوتيزم شده ها تصوير تبليغ پوشاک ايکات جلو چشمم بود و داشتم يه ضرب به خودم فحش می دادم که چقدر دوران دبيرستان احمق بوديم که هی اين« م.گ» رو دو در می کرديم و هی به هم غر می زديم که «اه.اين پسر کاکلی وير فسقلی چی از جون ما می خواد هی خودش رو ميچسبونه به ما!!!»
اه ای روزگار ....فقط اگه می دونستيم.........
حالا اگه اين همه زيبا يی دست پخت عکاسه ِ دستش درد نکنه.اگر هم شاهکار خلقت خداست که ناز شستش.واقعا چقدر برای بعضی ها وقت گذاشته!!
خلاصه اينکه از من که گذشت و امروز هم از کار و زندگی افتادم.شما يادتون باشه که از پوشاک ايکات خريد کنيد چرا که اونها «استاندارد بدن را می شناسند!!»