Tuesday, March 30





Little Red Ridding Hood



I'm Going to walk in the woods for a little while...
Stay tune & stay Good


Monday, March 29

بس است ديگر . خواهش می کنم ،
نه کلامی از اولين عشق و نه آهی پر سوز
بيهوده
شيرينی بر دهانم ، شالی بر شانه ام مپيچ .
آن نگاه وحشی و گرسنه را
خوب می شناسم .
می دانم
فصل
فصلِ بهار است .

Sunday, March 28

می توانستم اين کنم يا آن کنم
اما چون کاجی تنها در دشتی بی کران در خود زيستم .
من با تنهايی خود بيعت کردم .
اکنون
مهی خاکستری در پيرامونم
گورستان چهره ها در خاطره ام
شناورم در آبی اثيری .
رمز قفل صندوق چوبی ام را
از ياد برده ام .
و همه گذشته ها را در آن دفن کرده ام .
در شعر من جويباری از آبی نيلگون در دل سياهی ها پيش می رود .
در شعر تو روح من است که سرگردان است .
مهم اينست که در اين لحظه
در محکم بسته است
و باد آرام .
خوابی سنگين خواهم کرد
تا سپيده دمان با هيابانگ کر کننده خود
برايم شادی بياورد.

Saturday, March 27

من
بيم داشتم
ايمان خويش را
ديگر به آن مترسک جاليز
از دست داده باشم.
*


آبی دريای نيلگون مال من
باقيش هرچی هست مال تو

Wednesday, March 24

ديم ديم ديم
Show Me The Next Whisky Bar
ديم ديم ديم
Dont Ask Me Why..

Tuesday, March 23

Wish U Were Here !

Saturday, March 20



باشد که روزگار نو و با طراوت و دلی گرم داشته باشيم .
با هم و در کنار هم و برای هم .

Friday, March 19

آخرين روز زمستانی اينسال
برايم با باران
لالایی آرامی را
همراه داشت .

به استقبال سالی دگر ميروم
درحاليکه کنون
شناورم
چون برگی بر سطح آبی ، آرام و زلال .

Thursday, March 18




برف چيست؟
اندکی سردی ، بسياری کودکی .

Wednesday, March 17

بازم همون داستان ..
..
خب يک سال گذشت
اين وسط چی ، چه فرقی کرد؟
نمی دونم..
بايد نشست وفکر کرد و به ياد آورد.
ولی اگه چيز قابل توجهی بود..مسلما لازم نبود برای به ياد آوردنش
نشست و فکر کرد .
باد می وزد
و شعله خاموش می شود.
c'est tout

Tuesday, March 16

گزيده sms ملت :

- برف بازی و چهارشنبه سوری کجا بايد رفت ؟
● کردان !
- کی ميره اين همه را رو !؟
● Ex بازاش .
- ..... .
● ...."..."... .

- با عرض پوزش از خواننده های محترم ، به علت غلط ديکته های فراوان باقی مکالمه غيرقابل خواندن بود -

- راستی christmass کجايي؟
● christmass ؟؟؟؟
- عيد رو ميگم بابا ! با اين برف ، جای همه چی عوض شده .
●Nonor...... .

I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
I believe
hummm
.....

از بس گفتم I believe
اصلا يادم رفت که
I believe in what !!!??

Monday, March 15

به سرت که می زند
ساعتها زیر برف می مانی .

عابران اطرافت را نمی بینی
می خواهی در خیابان های برفی محو شوی
شايد برای هميشه .
برف با ترانه تلخی می بارد
و فرياد بی صدای تو ، گویی به هيچ گوشی نمی رسد .
دلت سرد است
گرچه بطری که در بغل داری ، اندرونت را داغ می کند .
دستهايت بی ياور است و منجمد
گرچه جيبت آنرا گرم می کند .
چشمانت آنچه را که می جويد نمی يابد
گرچه از تصاوير پر است .
اميدت ، نا اميد است
گرچه با پر رويی دست از خواستن برنمی داری .
از دهانت بخاری به هوا بلند می شود
گرچه ممکن است فقط دود سيگارت باشد.
همه چيز هست و انگار نيست .
همه چيز شدنی است و نمی شود .
تو هستی و انگار نيستی .

فقط برف هست
که می بارد.
گرچه با وقت نشناسی .

و تو در بيرون و درون يخ زده ای .
و به خودت می گويی ،
کاشکی به سرم نزده بود .

Saturday, March 13






Mad World


All around me are familiar faces
Worn out places - worn out faces
Bright and early for their daily races
Going nowhere - going nowhere
And their tears are filling up their glasses
No expression - no expression
Hide my head I want to drown my sorrow
No tommorow - no tommorow

And I find it kind of funny
I find it kind of sad
The dreams in which I'm dying
Are the best I've ever had
I find it hard to tell you
'Cos I find it hard to take
When people run in circles
It's a very, very Mad World

Children waiting for the day they feel good
Happy Birthday - Happy Birthday
Made to feel the way that every child should
Sit and listen - sit and listen
Went to school and I was very nervous
No one knew me - no one knew me
Hello teacher tell me what's my lesson
Look right through me - look right through me

And I find it kind of funny
I find it kind of sad
The dreams in which I'm dying
Are the best I've ever had
I find it hard to tell you
'Cos I find it hard to take
When people run in circles
It's a very, very Mad World




Thank U K1 4 the song


Thursday, March 11

صدای چهارشنبه سوری میاد.

Wednesday, March 10

منتظرم
و از انتظار متنفرم .

Tuesday, March 9

رها از خستگی های هميشه
باورم کن
بذار تا خالی سينه م برات آغوش باشه .

بذار سر روی شونه م
گريه سر کن
از اون شب گريه های تلخِ هق هق
بذار باور کنم
يک تکيه گاهم
برای غربتِ يه مردِ عاشق .
ديشب باران بی وقفه می باريد .
در ميان باغ تنهايی ام ، دختری داشت ميان غم هايش خانه می ساخت .
اين که بر من چه گذشت باشد برای بعد .

امشب که گرد و غبار روياهايم را تکانده ام ،
چشمهايم را شسته ام ،
و پنجره را روی بند پهن کرده ام ،
خانه دلم پاکِ پاک است
و حتما تو را زيباتر خواهم ديد .

Monday, March 8

بيا تا
من و تو
دلمان را بتکانيم .
غبار از دست داده ها و حسرت را از دل بزداييم .
پنجره دل مان را بر روی تازه ها بگشاييم .
بگذاريم تا وجودمان جوانه هایی نو بزند .
روحمان را با رنگهای شاد رنگ کنيم .
هفت خصلت نیک در خومان پيدا کنيم .
و شروعی دگرگونه و نو داشته باشیم .

Sunday, March 7




هرکس همی زيادی با قورباغه سبز بنشست ..به اين ريخت درآمد.
و در اين نکته همانا درس عبرتی است برای خردمندان .

Thursday, March 4

مهتاب
تنها تو هستی که هرگاه به انتظارت نشسته ام
به ديدارم آمده ای
و با هم به گفتن ناگفته ها نشسته ايم .
تو بگو
اگر در انتظار رنگين کمان بنشينم
آيا آن را خواهم ديد؟

بعد از اين همه وقت گفت و شنود
ايمان دارم که زنده هستم .
هرچند که چکمه های زيادی از روی من گذشته است .
من قوی هستم و شايد هنوز فرصتی باقی باشد .
هنوز هم به انتظار قلبی هستم
که سنگ نشده باشد .

اکنون باد ملايمی از دروازه ء خورشيد می وزد
و چيزی شبيه زندگی
از دور دست تکان می دهد .
رنگين کمان را در ميان باران می بينم
و می دانم که فردا
گريه نخواهم کرد .

Wednesday, March 3

همیشه
اونهایی که به نظر ميرسه بيشتر از همه می شناسنت .
اونهایی اند ، که اصلا نمی شناسنت .

Tuesday, March 2

در اين جمع ها
و در ميان مه غليظ دود سيگار
و صداقت جام
حقيقت های عريانی
کشف می شوند.

Monday, March 1

لحظهء هجوم غربت ...