Wednesday, October 29

اهل غروبم
با شناسنامه ام
صادره از شب

از شب نمی هراسم
انبوهی از ستاره ام
و ماه بالای سرم است

شب تنها نیست
وقتی خاطره هست

باران که می آید
تلخ می شوم
و یاد تو را
در فنجان قهوه ام می ریزم
و سر می کشم

باران که می آید
دلتنگی هایم را می شویم
و با پرده و پشیمانی و پیراهن
روی طناب خالی شب
پهن می کنم

پنجره ای کافی ست
تا مهتاب بتابد

Monday, October 27

این حجم ابری دلگیر، آسمان است
تاریک و مشوش پر از وسوسه باریدن
این که پرسه می زند باد است
پشت این پنجره ء بسته

عشق پیدا نیست
روز پیدا نیست
زندگی پیدا نیست
و زمین
بارور از گریه نسلی تنهاست

زندگی را دیدم
من که از نسل گمشده عاشقان بی بارانم
گیج رفتارش شدم

صبح
حوصله نداشت
عصر
عاشق بود
و شب
در رختخواب دلتنگی
خمیازه می کشید

فردا
همه ی موهایش
سفید شده بود.

Thursday, October 23



بدون شرح


Thursday, October 9

آدمهای تنها
آسوده بخوابید
ماه بالا سر تنهاییست

Friday, October 3

There are Days
That You can be saved
by a mirror
and some lines