اي اجاق سرد در دلت خاكستر بسيار
در تو آن ديرينه آتش ،
و آن طنين خنده هايت كو ؟
شعرهايت
قصه هايت
شعله هايت
گريه هايت
آنهمه سوزندگي همراه بانگ نغمه هايت كو ؟
از تو ديگر نيست برجا
يادگاري
خاطراتي
خاطراتت مرد..
ياد و يادگارت مرد .
اي اجاق سرد در دلت خاكستر بسيار
روزگار تو هم سپري شد ؟