Sunday, October 31
Saturday, October 30
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
It Should be Raining
This is The Calling
Friday, October 29
Wednesday, October 27
Tuesday, October 26
Monday, October 25
Sunday, October 24
Saturday, October 23
Wednesday, October 20
Sunday, October 17
Saturday, October 16
Friday, October 15
يه دايره گچي قفقازي مي كشم دورم
- حالا اگه نشد ، دايره گچي ء وطني -
هرچي ورد بلدم به خودم فوت مي كنم
يه كله سيرم ميگيرم دستم ،
فكراي مثبت مي كنم
مي گم اين جمعه به خير مي گذره !
كه يكهو
آقا پليسه
مياد يه جريمه سيزده هزار تومني ميده دستم
ميگه مگه نمي بيني ، اينجا پارك ممنوعه !
....
جمعه از اين نحس تر ، نوبره !
Thursday, October 14
Wednesday, October 13
Tuesday, October 12
Monday, October 11
Sunday, October 10
همچون
● You will always have good luck in your personal affairs
● A pleasant surprise is in store for you
● You will do well to expand your business
● In God we trust; all others must pay cash
● Your mind is creative, original and alert
● You are going to have a very comfortable old age
● Be tactful: Overlook not your own opportunity
● Your principles mean more to you than any money or success
● You are never selfish with your advice or your help
● Find release from your cares, have a good time
● If your desires are not extravagant they will be granted
● Strong and bitter words indicate a weak cause
● You are sociable and entertaining
● Our first and last love is.. self-love
● You are kind-Hearted and hospitable cheerful and well liked
● You will be fortunate in everything
هر روزمون رو باهاش شروع يا تمام مي كنيم
اين يكي رو امروز ، خوب اومد :
Today's fortune
You are going to have some new clothes
Saturday, October 9
و آرام بر شيشه پنجره ام نشست .
وقتي ديدم بوي مهتاب مي دهد
فهميدم از تو خبر آورده است .
قاصدك مي گفت خسته اي و مدتي ست به ديدار بركه نرفته اي .
قاصدك از اعماق آسمان و شبهاي بي پايان و جاده هاي تاريك مي گفت .
يادت هست آن شب را كه كفشهاي جادو به پايم كردي
و مرا به ميان ستارگان بردي؟
اكنون با برق نگاهت چه كردي ؟
با كفشهايم چه كردي ؟
از همان اول راه هم انگار قرار نبود آسمان به كفشهايم عادت كند .
كفش هايم را بده ، مي خواهم با تو از نردبان ابرها بالا روم .
پشتم را كه به آسمان مي كنم ،
شانه هايم از سنگيني نگاه مهتاب بي طاقت مي شوند .
گفتي كه دوست داري به راه هاي عميق دشتها بنگري ،
به راه هايي كه مانند قلب ما
عابران ناشناس بسياري ار آن ها گذشته اند .
بيا كه سالگرد عبورمان از ابتداي جاده نزديك است
بيا كه نگذاريم اين جاده ها مطرود و خالي بمانند
اصلا اين تقصبير جاده هاست كه آدمها از هم دور مي شوند .
تا بيايي
به خداوندگار مهتاب مي سپارمت
كه جاده ات را روشن كند
تا گمگشته باقي نماني .
Friday, October 8
Thursday, October 7
غلظت شب زيادِ .
....
بلند ميشم پنجره رو باز مي كنم .
سرماي طفوليت پاييز كه به صورتم مي خورد ،
زنده تر مي شوم .
كمي از غلظت شب و زيادي از دود سيگار را
از پنجره براي همسايه ها ، به بيرون مي ريزم .
نفسي عميق كه مي كشم
ستاره ها در آسمان بيشتر مي شوند
ولي جاده پر رفت و آمد خاطره ها
در لابيرنت هاي مغزم
هماني اند كه بودند .
خاطره هايي ، پر از كوچه هاي باريك و دراز و تاريك
كه در كنج تيرهء به خيال فراموش شدهء هر كدام
ناگهان فانوسي ناخواسته ، روشن مي شود .
من مسئول سوراخ لايه ازن نيستم
و خيلي چيزهاي ديگه
ولي گاهي اما و شايد ها ول كنم نيستند.
لاشه ته سيگارها در زير سيگاري ،
صحنهء غمناكي ست .
درست انگار شاهدِ ناخواسته كشتاري دسته جمعي باشي .
بلند مي شم خالي اش كنم
كسي چه مي دونه
شايد اينجوري زندگي بهتر شود .
Tuesday, October 5
طعم تلخ سيگار
مردك پيه چين
برفراز ديوار
سقف كوتاه شعور
صف طولاني نان
قرص ده تا ده تا
چاي ليوان ليوان
نرودا در تبعيد
خون پاك لوركا
لحظه اي با نيچه
سفري با كافكا
عاشقان در مسلخ
اين جماعت در خواب
صادق زنده بگور
بوف كور اش ناياب
حرف عاشقونه گفتن
اين روزها باعث خنده ست
وقتي تو دل گلوله
شوق كشتن پرنده ست
قهوه تلخ خاچيك
فال شيرين مادام
قلمي بي جوهر
جدولي نيمه تمام
ايدهء اسپينوزا
شعر بي شرم فروغ
دوستت دارم ها
همه ، همه نيرنگ و دروغ
لاشه انديشه
دفن در پرلاشز
از خود ژان پل سارتر
تا كلام ماركز
پوزه بند سانسور
شيههء يك شاعر
عشق زير پوتين
مردمان عابر
حرف عاشقونه گفتن
اين روزها باعث خنده ست
وقتي تو دل گلوله
شوق كشتن پرنده ست !
- حيف كه يك سالِ از مقامات بالا بهم تاكيد شده كه اين آهنگ رو به علت copy right نگذارم اينجا ! -