افسانه سيزيف داستان غم انگيزي است
سيزيف محكوم است
كه سنگي را تا با لاي قله اي بالا ببرد
و سنگ هر بار در انتهاي قله سقوط مي كند
و دوباره و دوباره اين كار را تكرار مي كند
و اين تكرار ِ تكرار
داستان دوزخ روزمرگي انسانهاست .
هيچ تنبيهي بالاتر از تكرار كارهاي بيهوده نيست
برخاستن
كار
ترافيك
خواب
شنبه ..
يكشنبه..
دوشنبه...
...................
اين روال را به زور ادامه مي دهيم
بعد يك شكست ، بيماري يا جنگ ما را از قله سقوط مي دهد
و مرگ پايان اين سقوط نهايي است.
عادت به زيستن.........
وسرانجام فريب جسم بوسيله روح
با دلخوشكنكي به نام مرگ.
پوچي؟
را ه حل چيست؟
سرنوشت همه انسانها مثل هم است
پس اين مساله را بين خودمان حل كنيم.