Wednesday, December 28

به صدای یک رعد
به خروش تند
عکس من نعره زنان
به شب فاجعه در آینه دق ترکید
همه اندوهگنان
موکنان - مویه کنان
همه آنها که نمی پرسیدند
کار و بارت چونست
روزگارت بچسان
با دریغی غمناک
پشت تابوت روان

ای برادر - ای دوست
من و تو می دانیم
اینهمه با هم و بیگانه زهم
زوزه کشهای پس تابوتند
مرده خورهای شب بعد از مرگ

ای برادر - ای دوست
چشمها منتظرند
تا تو در برج حماقت بشهادت برسی
و همان روز اساتید سخن
بنشینند به اندیشه شعر .

آه ، تشییع من ، این رسم کهن
جای یاران خالی
واقعا دیدن داشت

مردی از جمعیت
بانگ برداشت : بفریاد بلند
نروی لال ز دنیا ، صلواتی بفرست
و بلافاصله الهم....
عدهای هم خاموش
خیل روشنفکران - تابعیت ایران
دین و مذهب - اسلام
با خضوعی کاتولیک تر از پاپ
می کشیدند با انگشت صلیب

ای برادر - ای دوست
چشم ها منتظرند
تا تو در برج حماقت بشهادت برسی
و بناگاه مجلات وزین
(ادبی - بی ادبی)
بنویسند برسم معمول
"ن " آن شاعر نیمدار سرا
بدرک واصل شد
عکس با تفصیلات
فاتحه با صلوات !