بدینوسیله از اتوبان های محترمِ
بابایی
صدر
صیاد
همت
مدرس
چمران
نیایش
در جهات شرق - غرب - شمال - جنوب
و دور برگردانهای مربوطه
که به اینجانب در امر ، خشمانه درنوردیدنشان، کمک فراوانی نمودند
اون تونلها که اسمشون یادم نمیاد، ولی اونها حتما جیغ های من رو یادشونه
کلیه دست اندازها و چاله های ناغافل واقع در خط سرعت
قلمبه های سرعت گیر، که در امر پرواز مرا همیاری کردند
مرحوم کمک ، سپر، راهنما و جلو بندی اتومبیل مربوطه
دوربینهای زحمت کش کلیه اتوبانها
که با تلاشی بی وقفه و مصرف مقادیری زیاد کاغذ
آلبوم عکسی مفصل از من به یادگار گذاشتند
دوستان و آشنایانی که بعد از جلو چشم آوردن جد و آبادشان توسط اینجانب
اکنون ساکن مناطق محروم و دورافتاده و ناشناسی هستند
شرکت مخابرات
بخش اس-ام-اس
تله تکس
موسیو اسمیرنوف
سرکار آقای ابسلوت
بخش شبانه روزی کلیه سیگار فروشی ها
اورژانس کلیه بیمارستانهای مسیر
بخش فعال پزشکی قانونی
مرحومه مغفوره دکتر روانکاو مربوطه
والده و والد منسوبه
و سایر بازماندگان
و البته خانواده محترم رجبی
که در طی چند ماه گذشته به اینجانب کمک بسزایی درجهت فرونشاندن قسمتی از خشمم نمودند
تشکر بسیار می گردد
Friday, May 23
Thursday, May 22
Monday, May 19
Monday, May 12
Saturday, May 10
Thursday, May 8
Thursday, May 1
هیچی معنا نداره
هیچی سر جای خودش نیست
هیچی اونی که بود نیست
هیچی شبیه عادت های من نیست
این تخت کیه ؟
این دیوار ها غریبه اند
این لیوانی نیست که من قهوه ام رو توش می خوردم
این لباسهای گشاد کیه که تن منه ؟
این خیابون ها غریبه اند
راه خونه از کدوم طرفه؟
کلاغهایی که پشت پنجره ام قار قار می کردند کجان؟
این چشمهای بی نگاه مال کیه که تو آینه به من زل زده؟
همه چیز عجیبه
بیشتر شبها
صدای گریه زنی رو می شنوم
از جام می پرم
دنبال صاحب صدا می گردم
ولی پیداش نمی کنم
می خوام کمکش کنم
یا حداقل شانه ای باشم برای گریه هاش
چون صدای گریه هاش تنهاست
صداش رو می شنوم
ولی نمی تونم پیداش کنم
می شنوی ؟
باز صداش می یاد
و من باز پیداش نمی کنم
و نمی فهمم دردش چیه
نمی تونم کمکش کنم
نمی دونم چه کاری از دست من براش بر میاد
همه چیز به اندازه کافی
این روزها
عجیب هست
دیگه به این صدای گریه بی صاحب
واسه فهمیدنش ، احتیاجی ندارم
هیچی سر جای خودش نیست
هیچی اونی که بود نیست
هیچی شبیه عادت های من نیست
این تخت کیه ؟
این دیوار ها غریبه اند
این لیوانی نیست که من قهوه ام رو توش می خوردم
این لباسهای گشاد کیه که تن منه ؟
این خیابون ها غریبه اند
راه خونه از کدوم طرفه؟
کلاغهایی که پشت پنجره ام قار قار می کردند کجان؟
این چشمهای بی نگاه مال کیه که تو آینه به من زل زده؟
همه چیز عجیبه
بیشتر شبها
صدای گریه زنی رو می شنوم
از جام می پرم
دنبال صاحب صدا می گردم
ولی پیداش نمی کنم
می خوام کمکش کنم
یا حداقل شانه ای باشم برای گریه هاش
چون صدای گریه هاش تنهاست
صداش رو می شنوم
ولی نمی تونم پیداش کنم
می شنوی ؟
باز صداش می یاد
و من باز پیداش نمی کنم
و نمی فهمم دردش چیه
نمی تونم کمکش کنم
نمی دونم چه کاری از دست من براش بر میاد
همه چیز به اندازه کافی
این روزها
عجیب هست
دیگه به این صدای گریه بی صاحب
واسه فهمیدنش ، احتیاجی ندارم
Subscribe to:
Posts (Atom)