Friday, December 4
Thursday, December 3
Monday, November 9
Sunday, November 8
Saturday, October 31
هر کدوم ما هر روز در لباس صد نفریم
صبح به صبح قبل از بیرون رفتن
انواع و اقسام ماسک ها رو میزنیم
ما هر روز، هر کجا ، جلوی هرکس
آدم متفاوتی هستیم
آدم خوشبخت
آدم خوشحال
آدم بی غم
آدم بی تفاوت
آدم موفق
آدم فهمیده
آدم مهم
آدم ای که تنها نیست
آدم ای که دل تنگ نیست
آدم ای که دل شکسته نیست
آدم ای که آرزوهاش رو گم نکرده
آدم ای که حق اش تو گلوی دیگری گیر نکرده
....
همه این آدمهایی که ما هستیم
هر روز در هالووینی شرکت می کنیم
مثل امروز
و به همدیگه دندون هامون رو به نشانه لبخند نشان می دهیم
صبح به صبح قبل از بیرون رفتن
انواع و اقسام ماسک ها رو میزنیم
ما هر روز، هر کجا ، جلوی هرکس
آدم متفاوتی هستیم
آدم خوشبخت
آدم خوشحال
آدم بی غم
آدم بی تفاوت
آدم موفق
آدم فهمیده
آدم مهم
آدم ای که تنها نیست
آدم ای که دل تنگ نیست
آدم ای که دل شکسته نیست
آدم ای که آرزوهاش رو گم نکرده
آدم ای که حق اش تو گلوی دیگری گیر نکرده
....
همه این آدمهایی که ما هستیم
هر روز در هالووینی شرکت می کنیم
مثل امروز
و به همدیگه دندون هامون رو به نشانه لبخند نشان می دهیم
Friday, October 30
Thursday, October 22
Tuesday, October 20
Monday, October 19
Wednesday, October 14
رفتار من عادی است
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا می بیند
از دور می گوید :
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری!
اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
و با همان امضا ، همان نام و با همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام
این روزها تنها
حس می کنم گاهی کمی گنگم
گاهی کمی گیجم
....
این روزها گاهی
از روز و ماه و سال ، از تقویم
از روزنامه بی خبر هستم
حس می کنم گاهی کمی کمتر
گاهی شدیدا بیشتر هستم
.....
از جمله دیشب هم
دیگر تر از شبهای بی رحمانه دیگر بود :
من کاملا تعطیل بودم
اول نشستم خوب
جورابهایم را اتو کردم
تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم
با کفشهایم گفتگو کردم
و بعد از آن هم
رفتم تمام نامه ها را زیر و رو کردم
و سطر سطر نامه ها را
دنبال آن افسانه ی موهوم
دنبال آن مجهول گشتم
چیزی ندیدم
.....
دیشب پس از سی سال فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی میشی است
....
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و هیبت آور نیست
این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی دانم
گاهی برای یادبود لحظه ای کوچک
یک روز کامل جشن می گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است
گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی می کند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می کند
اما
غیر از همین حس ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم
رفتار من عادی است
قیصر امین پور *
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا می بیند
از دور می گوید :
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری!
اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
و با همان امضا ، همان نام و با همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام
این روزها تنها
حس می کنم گاهی کمی گنگم
گاهی کمی گیجم
....
این روزها گاهی
از روز و ماه و سال ، از تقویم
از روزنامه بی خبر هستم
حس می کنم گاهی کمی کمتر
گاهی شدیدا بیشتر هستم
.....
از جمله دیشب هم
دیگر تر از شبهای بی رحمانه دیگر بود :
من کاملا تعطیل بودم
اول نشستم خوب
جورابهایم را اتو کردم
تنها - حدود هفت فرسخ - در اتاقم راه رفتم
با کفشهایم گفتگو کردم
و بعد از آن هم
رفتم تمام نامه ها را زیر و رو کردم
و سطر سطر نامه ها را
دنبال آن افسانه ی موهوم
دنبال آن مجهول گشتم
چیزی ندیدم
.....
دیشب پس از سی سال فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی میشی است
....
دیدم که نام کوچکم دیگر
چندان بزرگ و هیبت آور نیست
این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی دانم
گاهی برای یادبود لحظه ای کوچک
یک روز کامل جشن می گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است
گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی می کند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می کند
اما
غیر از همین حس ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم
رفتار من عادی است
قیصر امین پور *
Thursday, October 8
Wednesday, September 30
Monday, September 28
Friday, September 25
Wednesday, August 12
Thursday, July 9
Thursday, June 25
احساس می کنم دارم در سال 57 زندگی می کنم
فکر کنم یواش یواش شروع کنم
شلوار دمپا گشاد بپوشم
با کت یقه خرگوشی
و کفشهایی با لژ پهن
موهامو فرق وسط باز کنم و سفت از پشت ببندم
و پوستر چه گورا به دیوار اتاقم بزنم
شبها از وسط حکومت نظامی یواشکی برم خونه دوستی
همه دور هم تو یک اتاق کم نور و پر دود جمع بشیم
فرت فرت سیگار بکشیم
و تبادل اخبار کنیم و بحث
...
فکر کنم یواش یواش شروع کنم
شلوار دمپا گشاد بپوشم
با کت یقه خرگوشی
و کفشهایی با لژ پهن
موهامو فرق وسط باز کنم و سفت از پشت ببندم
و پوستر چه گورا به دیوار اتاقم بزنم
شبها از وسط حکومت نظامی یواشکی برم خونه دوستی
همه دور هم تو یک اتاق کم نور و پر دود جمع بشیم
فرت فرت سیگار بکشیم
و تبادل اخبار کنیم و بحث
...
Wednesday, May 27
Wednesday, April 22
Sunday, April 19
Tuesday, March 31
Thursday, March 26
Friday, March 20
رخت نو
لباس نو
کفش نو
کیف نو
پرده نو
پست وبلاگ نو
قلاده سگ نو
لاستیک ماشین نو
بسته سیگار نو
دوربین نو
آی پاد نو
گلهای نو
امیدهای نو
آرزوهای نو
تصمیم های نو
قول های نو
غرهای نو
دلتنگی های نو
افسرده گی های نو
گرههای فلسفی نو
هچل های نو
دوست های نو
شور و شوق های نو
شب بی خوابی های نو
سریال های نو
هیجان های نو
مسافرت های نو
مهمونی های نو
سال نو
مبارک !
لباس نو
کفش نو
کیف نو
پرده نو
پست وبلاگ نو
قلاده سگ نو
لاستیک ماشین نو
بسته سیگار نو
دوربین نو
آی پاد نو
گلهای نو
امیدهای نو
آرزوهای نو
تصمیم های نو
قول های نو
غرهای نو
دلتنگی های نو
افسرده گی های نو
گرههای فلسفی نو
هچل های نو
دوست های نو
شور و شوق های نو
شب بی خوابی های نو
سریال های نو
هیجان های نو
مسافرت های نو
مهمونی های نو
سال نو
مبارک !
Friday, February 13
Slumdog Millionaire
Slumdog Millionaire
Slumdog Millionaire
Slumdog Millionaire
Slumdog Millionaire
Slumdog Millionaire
هرچی بگم کم گفتم
Slumdog Millionaire
Slumdog Millionaire
Slumdog Millionaire
Slumdog Millionaire
Slumdog Millionaire
هرچی بگم کم گفتم
Saturday, January 24
Thursday, January 22
Subscribe to:
Posts (Atom)