دقیقا 8 ساعت می گذشت از وقتی که لوله ترکیده و آب قطع بود
خانم همسایه یک سینی چای با پولکی گرفت دستش ،رفت پایین
خیلی جدی به اونهایی که مثلا مشغول کار بودند گفت:
من دوست دارم فکر کنم که شما هشت ساعته دارین سخت کار می کنید"
پس خسته نباشید"
نیم ساعت بعد آب وصل شد