رفتم تا ميز
تا مزه ماست ، تا طراوت سبزی.
آنجا نان بود و استکان تجرع .
حنجره می سوخت در صراحت ودکا !*
Saturday, May 31
Friday, May 30
Wednesday, May 28
بچه ها :
وقتيکه بزرگ شديد و اولين نگاه قلبتان را لرزاند.
وقتيکه بزرگتر شديد و نگاهها جای پای اولين نگاه را محو کرد.
وقتی که بزرگ و بزرگتر شديد و غرقاب زندگی در آغوشتان گرفت.
وقتی بزرگ و بزرگتر و خيلی بزرگتر شديد...اين شعر را بخوانيد:
بيهودگی بود..
آنشب که فريادی ..
و آنگاه ، انسانی .
آن پا به پا آموختن..
آن کوچه ها ، بازيچه ها
آن روزهای درس
دفتر . کتاب و مشق..
بيهودگی بود.
بيهودگی بود
هر مهربانی ، آشنايی
هر عشق ، هر معشوق . هر آغوش.
هر شعر..
..ديوار هم بيهودگی بود.
بيهودگی بود .
هر روز .هر شام.
هر شام و هر دوست.
اينجا و آنجا
دنيای مستی
وانگه شعار :
"هرکه هرکس دوست
هرکی خيالی در آغوش.
بانگ. نوشانوش.."
بيهودگی بود.
...
امروز
ای آنکه يکروز
با من ترا بودی حکايت
از من ترا بودی شکايت
ای آنکه ميخواندم
ای آنکه می جستم
در دفترت ، شعر
نگاهی
قصه ای
حرفی
هرگز چراغی نيست.
...
جز بيهودگی ، چشمی ، براهی نيست !*
وقتيکه بزرگ شديد و اولين نگاه قلبتان را لرزاند.
وقتيکه بزرگتر شديد و نگاهها جای پای اولين نگاه را محو کرد.
وقتی که بزرگ و بزرگتر شديد و غرقاب زندگی در آغوشتان گرفت.
وقتی بزرگ و بزرگتر و خيلی بزرگتر شديد...اين شعر را بخوانيد:
بيهودگی بود..
آنشب که فريادی ..
و آنگاه ، انسانی .
آن پا به پا آموختن..
آن کوچه ها ، بازيچه ها
آن روزهای درس
دفتر . کتاب و مشق..
بيهودگی بود.
بيهودگی بود
هر مهربانی ، آشنايی
هر عشق ، هر معشوق . هر آغوش.
هر شعر..
..ديوار هم بيهودگی بود.
بيهودگی بود .
هر روز .هر شام.
هر شام و هر دوست.
اينجا و آنجا
دنيای مستی
وانگه شعار :
"هرکه هرکس دوست
هرکی خيالی در آغوش.
بانگ. نوشانوش.."
بيهودگی بود.
...
امروز
ای آنکه يکروز
با من ترا بودی حکايت
از من ترا بودی شکايت
ای آنکه ميخواندم
ای آنکه می جستم
در دفترت ، شعر
نگاهی
قصه ای
حرفی
هرگز چراغی نيست.
...
جز بيهودگی ، چشمی ، براهی نيست !*
Monday, May 26
Sunday, May 25
Saturday, May 24
Wednesday, May 21
Tuesday, May 20
Monday, May 19
Saturday, May 17
از خواب بيدار ميشی.
بيدارِ بيدار.
ساعت رو نگاه می کنی ، هفت صبحه !
اول به خودت ميگی باريکلا ، امروز ديگه کامروا ميشی .
بعد به خودت ميگی آخه خره ، همه روزها بايد با بيل بلندت کنند ،
اونوقت جمعه هفت صبح بيدار ميشی !!
نخير..هرچی می کنی ديگه خوابت نمی بره.
جمعه است ديگه !
ميای يک قهوه واسه خودت درست کنی،
ميبينی شير نداريد.
جمعه است ديگه !
تا ظهر دور خودت می چرخی.
342 تا کانال رو چلق چلق عوض می کنی
و تا برنامه آشپزی رو هم نگاه می کنی.
چشمهات که از کاسه در مياد ،بی خيالش ميشی .
جمعه است ديگه !
ميای نهار بخوری ،
ميبينی اين کباب کوفتی که گرفتن گوشتش خامه ،گوجه اش هم نپخته.
جمعه است ديگه !
ميگی خب دراز بکشم ، کتابم رو بخونم شايد اين دل دردی که از اين نهار کوفتی گرفتم خوب بشه.
چهار صفحه می خونی کتاب تموم ميشه. کتاب نخونده ديگه ای هم نداری.
جمعه است ديگه !
ديگه داری از شدت کلافگی خفه ميشی.
ميگی پاشم برم کارواش ، يک هوايی هم بخورم.
ميبينی روپوشت از دهن گاو در اومده ،گيرم دادی همين رو بپوشی.
اتو رو برميداری ميگذاری رو درجه هزار،خب اونم روپوشت رو می سوزونه.
جمعه است ديگه !
سوار ماشين ميشی ، راه می افتی، می بينی ريپ ميزنه.
يادت می افته دو روزه اين لامپ بدبختش روشنه ،داره فرياد ميزنه من يک قطره بنزين ندارم.
همه پمپ ها شلوغه ،غير يکی.
اين مردم مغز خر خوردن؟ چرا نميرن از اين بنزين بزنند ، وايسادن تو صف واسه چی؟
آقا پر لطفا ! ممنون ..چقدر شد؟
3200 تومن؟؟؟؟؟؟! چه خبره؟ جنگه؟ من همش دوزار بنزين تو باکم جا ميشه !؟
سواد دارم؟ آره به گمانم.. اِ ؟ اين سوپر گوگوليه؟ واسه همينه داشت مگس می پَروند؟
پس مردم مغز خر نخوردن؟
جمعه است ديگه !
بيرون همه مردن. برميگردی خونه .ميری سراغ کامپيوتر.
بگذار اول چک کنم ببينم چقدر اکانت دارم.
Your remaining account : 1 epsilon
جمعه است ديگه !
يالا جون بکن ، اول ميل چک کن.
In box :12 new
يوهو..من زنده ام. مردم منو يادشون نرفته. يک نگاه سريع می اندازم.
اولی : Look & feel 20 years younger
دومی : lower your debt
سومی : Melt away pounds & inches today
باقيشم بگم؟
جمعه است ديگه !
بشين چهار خط درس بخون .ثواب داره.
کتاب رو باز می کنم. واليم 8 هم نبايد انقدر قوی باشه.
سه سوت بعدش از شدت خواب نمی تونم چشمهامو باز نگه دارم.
کتاب رو صورت..خوابم ميبره.
جمعه است ديگه !
از خواب بيدار ميشی.
هوا تاريکه . صدای اذان مياد. خونه ساکته. دهنت مزه گه ميده. سرت درد ميکنه.
دلت داره ميترکه.
پاکت سيگارت رو در مياری. خالی ِ خاليه !
جمعه است ديگه !
ساعت ده شبه.
ديگه چيزی نمونده تموم شه. طاقت بيار!
بيا به يکی زنگ بزن ،ببين خونه ملتم ،امروز جمعه است؟
- سلام ناجور ، اينجا اوضاع ناجوره ، اونجام ناجوره؟
صدای دامبولی و حرف زدن ملت تو پس زمينه مياد.
- سلام. تو کی هستی؟ اِ ..تويی ؟ خوبی؟
- مثل اينکه تو خيلی خوبی !!!!
- الان وقت زنگ زدنه ؟ ملت همه اينجان. زنگ زدم تو هم بيای خواب بودی.بهت نگفتن؟ برنامه يکهو جور شد.. جمع مفرحی شده..جات خاليه..همه هستن..سلام ميرسونند...
- @#&*×** !!!!!!
جمعه است ديگه !
پا ميشی ميای همه اينها رو مکتوب کنی که شايد دلت خنک شه.
بفهمی نفهمی
همه رو مينويسی
ميزنی
Post & Publish
يکهو قارت اونجا می نويسه :
the page can not be fucking displayed
هرچی ريسيده بودی پنبه ميشه !
جمعه است ديگه !
بيدارِ بيدار.
ساعت رو نگاه می کنی ، هفت صبحه !
اول به خودت ميگی باريکلا ، امروز ديگه کامروا ميشی .
بعد به خودت ميگی آخه خره ، همه روزها بايد با بيل بلندت کنند ،
اونوقت جمعه هفت صبح بيدار ميشی !!
نخير..هرچی می کنی ديگه خوابت نمی بره.
جمعه است ديگه !
ميای يک قهوه واسه خودت درست کنی،
ميبينی شير نداريد.
جمعه است ديگه !
تا ظهر دور خودت می چرخی.
342 تا کانال رو چلق چلق عوض می کنی
و تا برنامه آشپزی رو هم نگاه می کنی.
چشمهات که از کاسه در مياد ،بی خيالش ميشی .
جمعه است ديگه !
ميای نهار بخوری ،
ميبينی اين کباب کوفتی که گرفتن گوشتش خامه ،گوجه اش هم نپخته.
جمعه است ديگه !
ميگی خب دراز بکشم ، کتابم رو بخونم شايد اين دل دردی که از اين نهار کوفتی گرفتم خوب بشه.
چهار صفحه می خونی کتاب تموم ميشه. کتاب نخونده ديگه ای هم نداری.
جمعه است ديگه !
ديگه داری از شدت کلافگی خفه ميشی.
ميگی پاشم برم کارواش ، يک هوايی هم بخورم.
ميبينی روپوشت از دهن گاو در اومده ،گيرم دادی همين رو بپوشی.
اتو رو برميداری ميگذاری رو درجه هزار،خب اونم روپوشت رو می سوزونه.
جمعه است ديگه !
سوار ماشين ميشی ، راه می افتی، می بينی ريپ ميزنه.
يادت می افته دو روزه اين لامپ بدبختش روشنه ،داره فرياد ميزنه من يک قطره بنزين ندارم.
همه پمپ ها شلوغه ،غير يکی.
اين مردم مغز خر خوردن؟ چرا نميرن از اين بنزين بزنند ، وايسادن تو صف واسه چی؟
آقا پر لطفا ! ممنون ..چقدر شد؟
3200 تومن؟؟؟؟؟؟! چه خبره؟ جنگه؟ من همش دوزار بنزين تو باکم جا ميشه !؟
سواد دارم؟ آره به گمانم.. اِ ؟ اين سوپر گوگوليه؟ واسه همينه داشت مگس می پَروند؟
پس مردم مغز خر نخوردن؟
جمعه است ديگه !
بيرون همه مردن. برميگردی خونه .ميری سراغ کامپيوتر.
بگذار اول چک کنم ببينم چقدر اکانت دارم.
Your remaining account : 1 epsilon
جمعه است ديگه !
يالا جون بکن ، اول ميل چک کن.
In box :12 new
يوهو..من زنده ام. مردم منو يادشون نرفته. يک نگاه سريع می اندازم.
اولی : Look & feel 20 years younger
دومی : lower your debt
سومی : Melt away pounds & inches today
باقيشم بگم؟
جمعه است ديگه !
بشين چهار خط درس بخون .ثواب داره.
کتاب رو باز می کنم. واليم 8 هم نبايد انقدر قوی باشه.
سه سوت بعدش از شدت خواب نمی تونم چشمهامو باز نگه دارم.
کتاب رو صورت..خوابم ميبره.
جمعه است ديگه !
از خواب بيدار ميشی.
هوا تاريکه . صدای اذان مياد. خونه ساکته. دهنت مزه گه ميده. سرت درد ميکنه.
دلت داره ميترکه.
پاکت سيگارت رو در مياری. خالی ِ خاليه !
جمعه است ديگه !
ساعت ده شبه.
ديگه چيزی نمونده تموم شه. طاقت بيار!
بيا به يکی زنگ بزن ،ببين خونه ملتم ،امروز جمعه است؟
- سلام ناجور ، اينجا اوضاع ناجوره ، اونجام ناجوره؟
صدای دامبولی و حرف زدن ملت تو پس زمينه مياد.
- سلام. تو کی هستی؟ اِ ..تويی ؟ خوبی؟
- مثل اينکه تو خيلی خوبی !!!!
- الان وقت زنگ زدنه ؟ ملت همه اينجان. زنگ زدم تو هم بيای خواب بودی.بهت نگفتن؟ برنامه يکهو جور شد.. جمع مفرحی شده..جات خاليه..همه هستن..سلام ميرسونند...
- @#&*×** !!!!!!
جمعه است ديگه !
پا ميشی ميای همه اينها رو مکتوب کنی که شايد دلت خنک شه.
بفهمی نفهمی
همه رو مينويسی
ميزنی
Post & Publish
يکهو قارت اونجا می نويسه :
the page can not be fucking displayed
هرچی ريسيده بودی پنبه ميشه !
جمعه است ديگه !
Thursday, May 15
Wednesday, May 14
من يک جنينم.
يک جنين در يک رحم.
Made in God
يک جنين جمع شده، مثل يک دايره
دريک رحم دايره ای شکل.
دايره
دايره
دايره
همه چيز اطراف من دايره ای شکله.
يک جنين سيگاری !
که يک هدفن هم گوششه و زندگی موزيکالی واسه خودش داره.
چيز زيادی ندارم ولی هرچی دارم بَسَمه!
واصلا دلم نمی خواد به دنيا بيايم.
اينجا، آب اطرافم در اين رحم ساکت و آرومه.
و من از اين حس شناوريم خوشم مياد.
نمی خوام به دنيا بيام ، مگه زوره؟
بگذاريد حداقل يکی، يک چرخه کوچولوتری رو طی کنه.
يک دايره کوچولو ، مثل يک رحم.
من اينجا رو دوست دارم و از هيچی اون بيرون خوشم نمياد !
تو اين دنيای خودم، خوش ام.
البته يک سوراخ ريز، خيلی ريز ،اين گوشه واسه خودم درست کردم.
از اون به ماه نگاه می کنم.
بخصوص وقت هايی که حسابی گرده !
اونم يک دايره است.
مثل يک رحم.
مثل دنيای من.
دوستمه و دوستش دارم.
با هم کلی گپ می زنيم.
و اون هيچوقت غر نمی زنه. گله نمی کنه. قهر نمی کنه. ناله نمی کنه . توقع های جورواجور نداره..
و من انقدر سرم رو بالا نگه می دارم و از سوراخ ريز اينجا باهاش حرف می زنم و نگاهش می کنم تا گردنم درد ميگيره.
گاهگاهی هم از اين سوراخ به بيرون نگاه می کنم.
به آدمهايی که اون بيرون می دوند.
هی ميان و هی ميرن.
و يک چيزای ديگه.
ولی يک نگاه بَسَمه.
دنياشون شلوغ و نمور و کثيف و بدبو و پر از دروغ و دورويی و خيانته.
من دنيای خودم رو..همينجايی که هستم رو.. دوست دارم.
يک جنين.
يک جنين در يک رحم دايره ای شکل.
همين مرا بس .
باقيش ارزونیِ بقيه !
يک جنين در يک رحم.
Made in God
يک جنين جمع شده، مثل يک دايره
دريک رحم دايره ای شکل.
دايره
دايره
دايره
همه چيز اطراف من دايره ای شکله.
يک جنين سيگاری !
که يک هدفن هم گوششه و زندگی موزيکالی واسه خودش داره.
چيز زيادی ندارم ولی هرچی دارم بَسَمه!
واصلا دلم نمی خواد به دنيا بيايم.
اينجا، آب اطرافم در اين رحم ساکت و آرومه.
و من از اين حس شناوريم خوشم مياد.
نمی خوام به دنيا بيام ، مگه زوره؟
بگذاريد حداقل يکی، يک چرخه کوچولوتری رو طی کنه.
يک دايره کوچولو ، مثل يک رحم.
من اينجا رو دوست دارم و از هيچی اون بيرون خوشم نمياد !
تو اين دنيای خودم، خوش ام.
البته يک سوراخ ريز، خيلی ريز ،اين گوشه واسه خودم درست کردم.
از اون به ماه نگاه می کنم.
بخصوص وقت هايی که حسابی گرده !
اونم يک دايره است.
مثل يک رحم.
مثل دنيای من.
دوستمه و دوستش دارم.
با هم کلی گپ می زنيم.
و اون هيچوقت غر نمی زنه. گله نمی کنه. قهر نمی کنه. ناله نمی کنه . توقع های جورواجور نداره..
و من انقدر سرم رو بالا نگه می دارم و از سوراخ ريز اينجا باهاش حرف می زنم و نگاهش می کنم تا گردنم درد ميگيره.
گاهگاهی هم از اين سوراخ به بيرون نگاه می کنم.
به آدمهايی که اون بيرون می دوند.
هی ميان و هی ميرن.
و يک چيزای ديگه.
ولی يک نگاه بَسَمه.
دنياشون شلوغ و نمور و کثيف و بدبو و پر از دروغ و دورويی و خيانته.
من دنيای خودم رو..همينجايی که هستم رو.. دوست دارم.
يک جنين.
يک جنين در يک رحم دايره ای شکل.
همين مرا بس .
باقيش ارزونیِ بقيه !
Tuesday, May 13
Monday, May 12
روزهای هفته هر کدام شکل و رنگ و بوی خودشون را دارند.
شنبه بد ترکيب و تلخ و موذی است و شبيه دختر ترشيده ی توبا خانم است؛
دراز ، لاغر ، با چشم های ريز بدجنس !
يکشنبه ساده و خر است و برای خودش، الکی آن وسط می چرخد !
دوشنبه شکل آقای حشمت الممالک است ؛
متين، موقر ، با کت وشلوار خاکستری و عصا .
سه شنبه خجالتی و آرام است و رنگش سبز روشن يا زرد ليمويی.
چهارشنبه خُل است.
چاق و چله و بگوبخند است و بوی عدس پلوی خوشمزه ی حسن آقا را می دهد.
پنجشنبه که بهشت است .
و
جمعه دو قسمت دارد:
صبح تا ظهرش زنده و پر جنب و جوش است؛ مثل پدر ،پر از کار و ورزش و پول و سلامتی.
رو به غروب ، سنگين و دلگير می شود ، پر از دلهره های پراکنده و غصه های بی دليل و يک جور احساس گناه و دل درد از پرخوری ظهر(چلو کباب تا خرخره) و نوشتن مشقهای لعنتی و گوش دادن به دِلِی دِلی غم انگيز آهنگی که از راديو پخش می شود
و همه جا قهوه ای تيره ، حتا آسمان و درخت ها و هوا !
*گلی ترقی
شنبه بد ترکيب و تلخ و موذی است و شبيه دختر ترشيده ی توبا خانم است؛
دراز ، لاغر ، با چشم های ريز بدجنس !
يکشنبه ساده و خر است و برای خودش، الکی آن وسط می چرخد !
دوشنبه شکل آقای حشمت الممالک است ؛
متين، موقر ، با کت وشلوار خاکستری و عصا .
سه شنبه خجالتی و آرام است و رنگش سبز روشن يا زرد ليمويی.
چهارشنبه خُل است.
چاق و چله و بگوبخند است و بوی عدس پلوی خوشمزه ی حسن آقا را می دهد.
پنجشنبه که بهشت است .
و
جمعه دو قسمت دارد:
صبح تا ظهرش زنده و پر جنب و جوش است؛ مثل پدر ،پر از کار و ورزش و پول و سلامتی.
رو به غروب ، سنگين و دلگير می شود ، پر از دلهره های پراکنده و غصه های بی دليل و يک جور احساس گناه و دل درد از پرخوری ظهر(چلو کباب تا خرخره) و نوشتن مشقهای لعنتی و گوش دادن به دِلِی دِلی غم انگيز آهنگی که از راديو پخش می شود
و همه جا قهوه ای تيره ، حتا آسمان و درخت ها و هوا !
*گلی ترقی
Sunday, May 11
گزيده يادداشتهای يک Hallucinate :
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه نيستم من ديوانه هستم
من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه نيستم
من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم
من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه نيستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم
من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم
.....
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم من ديوانه نيستم
من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه نيستم
من ديوانه نيستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه نيستم من ديوانه هستم
من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه نيستم
من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم
من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه نيستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم
من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم من ديوانه هستم
.....
Saturday, May 10
Friday, May 9
Thursday, May 8
Wednesday, May 7
Tuesday, May 6
ديشب خواب ديدم يکذره ايدز دارم.
بعد داشتم يک جا، با صدام ، لبی تر می کردم و راجع به خصوصيات متولدين ارديبهشت گپ می زديم.
اون داشت به سلامتی هواپيماهای امريکا ،B52 می خورد
منم تکيلا با کرم !
همه فکر و ذکرم اين بود که اگه تف بياندازم تو ليوانش، اين حروم لقمه ايدز می گيره يا نه؟!
که بعدش طبق کليشه با ماتيک رو ليوانش - چون آينه ای اونورا نبود - بنويسم : به جمع ما خوش اومدی !
پلان بعدی من بودم و پاوارتی .
داشتيم روی صحنه ملا ممدجان رو با هم ،دو صدايی می خونديم!
من قسمتهای سوپرانوش رو ، مثل ماه اجرا می کردم و يکذره ايدز داشتم !
بعد از اجرا من از دست طرفدارانم که داشتند دست و پای همديگر رو می شکوندند، فرار کردم پشت صحنه ،تو اتاقم ديدم، به !
وسط سبدهای گل، چه گوارا نشسته داره ، J می پيچه !
نشستيم به گپ زدن و بحث که چه جوری ميشه از اين ايدز من در راهِ آزادی استفاده کرد .
خلاصه کيفم کوک بود که يکهو يکی با صدای داش مشتی داد زد:
خانم، پس اين اشکنه ما چی شد؟
و من از خواب پريدم.... .
بعد داشتم يک جا، با صدام ، لبی تر می کردم و راجع به خصوصيات متولدين ارديبهشت گپ می زديم.
اون داشت به سلامتی هواپيماهای امريکا ،B52 می خورد
منم تکيلا با کرم !
همه فکر و ذکرم اين بود که اگه تف بياندازم تو ليوانش، اين حروم لقمه ايدز می گيره يا نه؟!
که بعدش طبق کليشه با ماتيک رو ليوانش - چون آينه ای اونورا نبود - بنويسم : به جمع ما خوش اومدی !
پلان بعدی من بودم و پاوارتی .
داشتيم روی صحنه ملا ممدجان رو با هم ،دو صدايی می خونديم!
من قسمتهای سوپرانوش رو ، مثل ماه اجرا می کردم و يکذره ايدز داشتم !
بعد از اجرا من از دست طرفدارانم که داشتند دست و پای همديگر رو می شکوندند، فرار کردم پشت صحنه ،تو اتاقم ديدم، به !
وسط سبدهای گل، چه گوارا نشسته داره ، J می پيچه !
نشستيم به گپ زدن و بحث که چه جوری ميشه از اين ايدز من در راهِ آزادی استفاده کرد .
خلاصه کيفم کوک بود که يکهو يکی با صدای داش مشتی داد زد:
خانم، پس اين اشکنه ما چی شد؟
و من از خواب پريدم.... .
Sunday, May 4
Subscribe to:
Posts (Atom)