Wednesday, October 29

دورها آوايی ست که مرا می خواند....

Tuesday, October 28

خواب ديدم
برای سرم جايزه تايين کردند.
داشتند سرقيمت چونه ميزدند که همين صدهزارتومن پولی که تو کشو هست ، بسمه.
و من داشتم از حرص ، فرياد بی صدا می کشيدم ، که آشغالها قيمت من همينقدره ؟؟؟
و مثل يک گربه چنگولهامو در آورده بودم که تکه پاره شون کنم ،
ولی بعدش من Tom بودم و داشتم با تمام قوا فرار می کردم .
بهم گفته بودند اينها همه ش يک کارتون احمقانه ست
ولی يک وجب Jerry داشت واقعا دمار از روزگارم در می آورد .
خسته شده بودم از اين فرار ، عصبانی بودم که زورم نميرسيد تا از حقم دفاع کنم .
از پنجره چشمم به ماه افتاد و جهيدم طرفش ..
ولی سقوطی طولانی ، در دالونی سياه کردم ..
توی دالون ، مسخره ها ، تمام خاطرات خصوصی منو فيلم کرده بودم و پخش می کردند.
و برای موسيقی متن ، زالوها ويولون ميزدند
آخر دالون در هوا شناور شدم ..
بی وزن و سبک و بی خيال
زير پام چشمم به خودم افتاد که روی تخت مچاله لای پتو خوابيده بودم ..
محو نگاه کردن به خودم بودم که يکهو دلم گرفت .
خيلی حقير و بی دفاع به نظر ميرسيدم .
خواستم خودمو صدا کنم که يکی پاهامو گرفت .
ضربه محکمی به پشتم زد
از درد جيغ کشيدم .
و ناگهان ، منِ شناور در هوا و منِ خواب در زمين
هردو با هم يکی شده ، با يک بازدم شديد ، از ته گمشدهء سينه ،
از خواب بيدار شديم .



سربازان مرده
سربازان خاکی
سربازان فراموش شده
سربازان جنگجو
سربازان شجاع
سربازان ترسو
سربازان حقيقت
سربازان زندگی
سربازان سرخورده
سربازان اميدوار
سربازان نااميد
سربازان شاد
سربازان بچه باز
سربازان عاشق
سربازان متنفر
سربازان فقير
سربازان پولدار
سربازان افسرده
سربازان گمشده
سربازان ملول
سربازان مست
سربازان هوشيار
سربازان خفته
سربازان خسته
سربازان موميايی
سربازان جستجوگر
من و تو هستيم





Monday, October 27

آقا من می دونم ،
اين خدا همه مون رو ول کرده اينجا ،
دورمونم با يک گچ آبی ، يک دايره - يک خيط نه خيلی بزرگ - کشيده .
ما هم هی تو محيط اين دايره می چرخيم ، فکر می کنيم خيلی حاليمونه .
گاهی هم خسته ميشيم ، ميگيم :
" من شِوِدم و من شِوِدم ، آخه تا کی بدوم دنبالِ اين دمم ؟ "

****


I WANT MY FOOD !



Sunday, October 26

" I Mean Every word ! "




Baby, do you understand me now?
Sometimes I feel a little mad.
Don't you know that no one alive can always be an angel ??
When everything go wrong, it seems so bad.

I'm just a soul whose intentions are good.
Oh Lord, please don't let me be misunderstood.


You konw sometimes baby I'm so carefree
with a joy that's hard to hide.
And then sometimes again it seems all I have is worry,
and then You're bound to see my other side.

'But I'm just a soul whose intentions are good.
Oh Lord, please don't let me be misunderstood.

If I seem edgy, I want you to know
I'd never mean to take it out on you.
Life has its problems and I get more than my share,
that's one thing that I never mean to do.
Oh baby, I'm just human
dont you konw that i have faults like anyone.
And sometimes I find myself alone,
regrettin' some little foolish things,
some simple thing that I have done
.




Nina simone - dont let me be misunderstood

Saturday, October 25

صبح
دوستی
خالی
گمشده
جاده
آب
دلتنگی
خاک
باد
؟
مشروب
آهنگ
deja-Vu
رقص
تهی
جديد
تنوع
غروب
هستی
؟!
پائيز
کاش
درست
لحظه
غلط
عنکبوت
شايد
.

* + سيگار
** مشروب = Smirnoff

Friday, October 24

Not Hang-Minded Wanted !

Wednesday, October 22

مي چرخم
و مي رقصم
و مي نوشم از اين جام
بي خود شده از خيش ام و از گردش ايام
..........


* حالا که هوشيار شدم ، تصحيح می کنم :
خيش = خويش

Monday, October 20

مامان تخيل نزن که با اين قرصهايی که بهم دادی شبها خوابم ميبره .
چرا؟
چون همه می دونند
the ones that mother gives you
Don't do anything at all

ندونی که نمی دونی خيلی بهتر از اينه که بدونی که نمی دونی .
چرا ؟
چون
if you go chasing rabbits
you know you're going to fall

کی ميگه که گوسفندها از زندگيشون راضی نيستند و مغزها حسرت زندگی اونها رو نمی خورند ؟
ميگی نه ؛
Go ask Alice
I think she'll know

فايده همه اينها چيه ؟
تعريف قطعی برای جهان بينی وجود داره ؟
? Who know and who care babe
When logic and proportion
Have fallen sloppy dead

هيچ جا واقعا امن نيست
چون حتی
you've just had some kind of mushroom
And your mind is moving low

و چون حتی
فقط مقدارِ کمی مسکرات کافيه تا تو
از چهارچوب ايدئولوژی خودت ، بيای بيرون .
پس حتی چهارچوب شخصی خودت هم ثابت و امن نيست .
ميگی نه ؛
Go ask Alice
When she's ten feet tall

و اون شناختی که تو فکر می کنی از آدمها داری به گوزی بنده
چون همه در حال عوض شدن اند
One pill makes you larger And one pill makes you small
پس به هيچ کس نميشه اعتماد کرد .
ميگی نه ؛
Call Alice
When she was just small

حالا
هرکاری ميکنی ، بکن .
فقط :
Remember what the dormouse said
Feed your head
Feed your head
Feed your head

برای تاکيد تکرار ميکنم :
Remember what the dormouse said
Feed your head
Feed your head
Feed your head




Jefferson Airplane - White Rabbit


Sunday, October 19

حرف زدنم نمياد ...

Saturday, October 18

عمده خاصيت موبايل اينه که هيچکس ، هيچوقت نمی فهمه اون يکی داره چی ميگه !
تفاهم يعنی اين .


****

باور کن
هرچه بيشتر در اين مردم فرو می روم
بيشتر از آنها دور می شوم .

****

از اون شبها بود آ !!

****

حالا که اينجوريه
منم قلم مو و بوم رو برمی دارم و کلبه ای می کشم
ديوارها و سقفش رو عايق ضد دل گرفتگی می کنم.
برای هر ديوارِ کلبه ام پنجره ای می کشم رو به ماه .
آسمان بالای کلبه ام رو سورمه ای رنگ می کنم
پرش می کنم از ستارگانِ اميد .
ستاره هايی که فقط کافيه دستت رو دراز کنی تا بچينيشون .
و ماهِ هميشه کاملی وسط آن می کشم.
نور مهتاب به کلبه ام گرمايی می دهد گرمتر از محبت خيلی از دلها .
جلوی کلبه ام رودی می کشم که آبی دارد زلال تر از دلِ خيلی از آدمها .
آرام تر از هر آرامشی .
دور تا دور کلبه ام رو پر می کنم از درختانِ هميشه پائيز .
با برگهای شادِ زرد و قرمز و سبز و نارنجی .
و بالای هر درخت آشيانهء پرنده ای می کشم برای جفتهای عاشق .
و در آخر ،
خودم را می کشم
شاد و راضی و آروم
پر از لبخند .
ديگه چی ؟
فعلا هيچی .
همه چی دارم . گوشه ای مالِ خودم . گوشهء کامل ِ مخفیِ خودم .
و بعدا دلم اگه چيزی خواست ، فقط کافيه قلم مو رو بردارم و بکشمش .

Thursday, October 16

مورچه در تکاپوست .
برگهای رنگين پائيزی قصدِ فرش کردن کوچه را دارند .
بغضِ ابر خيال ترکيدن دارد .
نارنگی در راه است .
پرنده ها بار سفر بسته اند.
باد از سرِ خوشی دنبال برگها می کند.
چنارهای قديمی ، گنجشکهای جديد را پناه می دهند.

پائيز است.

سنگ ريزه ای به پوسته ی خاطره هايم خورده است.
صدای ترک خوردن می آيد .
فکرهايم ، مثل دايره های فرار روی آب ، شکلی ثابت ندارند .
در مکثی بين بينهايتِ گذشته و بينهايتِ آينده ، می پلکم .
پائيز است .
و سنگ ريزه ای به پوسته ی خاطره هايم خورده است .
...

Wednesday, October 15

يکی زيرِ فيتيلهء اين عِرق ملی منو روشن کنه .
حتی ازش يه نيم بخاری هم بلند نمی شه !

Tuesday, October 14

برق چشمهات کجا رفته ؟
چه کسی برق چشمهات رو ازت دزديده ؟
کی دزديده که متوجه نشدی ؟
....
برق چشمهات کو ؟

Monday, October 13

ملافه های تب دار
شبِ تب دار
ماهِ تب دار
دستهای تب دار
روزهای تب دار
قورباغه تب دار
دوستی های تب دار
پنجره های تب دار
و من
که به نظر مياد سخت عاشق شده ام.
عاشقِ
پتوم و ريموت کنترل و جعبه دستمال کاغذی .
و
درفاصلهء ميان دو رويا
گاهی زندگی می کنم.

****





Friday, October 10

مشترک مورد نظر ، به علت جمعه گرفتگی .. بعدا در دسترس می باشد .

Thursday, October 9

خدا را شکر برای فراموشی و برای تمام خاطرات.
يادم باشد گلدانها را آب بدهم .
خدا را شکر برای نبوغی که می ميرد و زنده می شود .
يادم باشد فردا صبح بيدار شوم.
خدا را شکر برای خلق پائيز.
يادم باشد فکرهای خوب خوب بکنم .
خدا راشکر برای سينه نقره ای آسمان .
يادم باشد سايه ها را آزاد کنم.
خدا را شکر برای گورِ ناگفتنی ها.
يادم باشد فکر نکنم.
...

Wednesday, October 8

قاصدک !
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم ميگريند .
نمی دانم چرا ،
شايد چون اين دنيا عجيب است
شلوغ است
دروغ است و غريب است.
...
شايد برای آنکه اين دنيا پراست از ساز و از آواز
و بسيار صداهايی که دارد تار و پودی گرم
و نرم
و بسياری که بی شرم...
...
شايد برای آنکه اين دنيا کشنده ست.
درد است
درنده است
بد است
زننده است
و بيش از اين همه اسباب خنده است !
...
نمی دانم چرا ،
شايد برای آنکه اين دنيا بزرگ است
و دور است
و کور است !
*
Tango with me ..





Leonard Cohen - Boogie.St


Monday, October 6

بسيار می ترسم..
که عشق به عادت تبديل شود.
بسيار می ترسم..
که اين روياها بسوزد و لحظه ها منفجر گردد.
بسيار می ترسم..
که شعر پايان پذيرد و تمايلات ، خفه شود.
بسيار می ترسم..
که ماه نباشد
که ديگر ابری در آسمان نماند
که باران نبارد
که درختان جنگل ها باقی نمانند
پس ..خواهش می کنم
مرا در ميان کلمات بکاری ...
وقت تابستانه برای شوقهايم وجود ندارد .

Sunday, October 5

ديدی بارون هم طاقتش تموم شد و باريد ؟
اولين بارون پائيز.
بوهای قديمی
بوی خوشبختی
بوی تازه گی
بوی زنده گی
بوی تو
بوی مهمونی
بوی خنده
بوی شيطونی
بوی خوشی
بوی آرامش
بوی شادی
بوی بی دردی
بوی دوستی
بوی عشق
بوی خنده
...

Friday, October 3

ققنوس
دگر بار
از ميان خاکسترها
زنده می شود.
ققنوس
شايد
از اين تکرارِ تکراری
پژمرده باشد.
ولی اين جبر زندگی ققنوس است .
پس
ققنوس
دگر بار
از ميان خاکسترها
زنده می شود .

****



When the truth is found to be lies
And all the joy within you dies
Don't you want somebody to love
Don't you need somebody to love
Wouldn't you love somebody to love
You better find somebody to love ??





Jeferson Airplane - Somebody 2 Love

Thursday, October 2

دخترک در ميان غم هايش کلبه ای می ساخت.
پسرک سياهه کام های گرفته اش را سياه تر می کرد.
دخترک فقط يک آغوش می خواست.
پسرک خيلی چيزهای ديگه می خواست.
دخترک حرفهايش را به ملافه های تب دارش می گفت.
پسرک نگاهش می کرد ولی نمی ديدش .
دخترک از روزهای گرم گذشته برای خود لالايی می خواند.
پسرک ضعفهايش را برايش می شمرد.
دخترک عاشق پائيز بود.
پسرک تابستان را دوست داشت.
دخترک ديگر نيست .
پسرک هست .


****

C'est Fini
در شبی که ....


يک دوست بود که واقعا بود !...و اون مراد بود !

Wednesday, October 1

حال من اکنون برون از گفتن است
اين چه می گويم ، نه احوال من است.

****



گفتم : سردم است.
گفت: حتی تابستان هم تمام می شود.
گفتم: تاريک منم در شب بی ماه .
گفت: از تمام پروانه های سوخته عذر می خواهم .
گفتم: چهره ام برای اين شيشه های منتظر ، تکراری ست.
گفت: گاهی ماهی ها نيز راه خانه را گم می کنند.
گفتم: من جزام فکری دارم.
گفت: چشمها را بايد شست.
گفتم: با اين همه شب تاريک چه کنم ؟
گفت: اين نيز بگذرد .

از پشت پنجرهء ماه ؛ باد زمزمه کرد :

مگذران روز سلامت به ملامت حافظ
چه توقع ز جهانِ گذران می داری؟