Monday, January 26

آنجا يکی نشسته است که به کسی نمی ماند.
يا به چهره ای
- آشنا يا نا آشنا -
دست درازی برای گرفتن دارد
اما چيز زيادی ندارد که بدهد
هيچ
و دردل ِ هيچش شمعی افروخته و نشسته به تماشا
اما نه چهره ای دارد
و نه در حفره های خالیش چشمی
هيچ .. هيچ.. هيچ