از لابلاي يك ديوان
بايد از باده ي عشرت ، دو سه ساغر زدني
كه جهان نيست ، مگر بر چشم بر هم زدني .
بر تمناي كسي ، حلقه بر هر در زده ايم
هيچ كس نيست ، - چه حاصل در دگر زدني ؟ -
زندگي معركه اي بود ، سراسر زد و خورد
پشت پا خوردني از هر كس و بر سر زدني .
با چنين شيوه - شب - اي ماه ! گوارا بادت !
راه خود رفتن و تابيدن و تسخر زدني .