Tuesday, November 30

سردم است
و هر روز تكرار امروز ست
به غار ميروم
لحاف رويا را به سر مي كشم
به خواب زمستاني مي روم
و بيدار نخواهم شد
تا كه فردا بيايد
اگر كه بيايد !
Nothing Last forever
even November Rain !

Monday, November 29


















Sunday, November 28












Saturday, November 27












Friday, November 26

a Shit day
By the name of
Friday

Thursday, November 25

Life is a box of chocolate
you never know what you're gonna get

Oh , yeah
so ...
Dont Bogart That Joint my friend
pass it over to me
!
...
Now
Ro-o-o-o-o-o-o-o-o-o-o-o-o-o-o-oll another one
Just like the other one
!

من
مي دانم
راز سقوط برگها را
در پاييز .

برگ ،
از درخت
خسته مي شود .
پائيز
بهانه است !

Wednesday, November 24

با همه اينها
امروز كه بيدار شدم
زندگي هنوز مزه نارنگي ميداد .
J'avais une tête qui ma tournez
ولي انگار گاهي
بايد به درجه hang over برسي
تا دچار deja vu بشي
و يكروز تمام بشيني با خودت يه صحبت جدي بكني
تا هر چيزي رو سرجاي درستش ببيني
و بلاخره بتوني تصميم درستي بگيري .

it was just a monologue
nothing more

Saturday, November 20

اشتباه بود
ولي دلچسب بود .

Thursday, November 18

پنجره ام
رو به باران باز است .
در ذهنم
صداي پاي تو مي آيد .
و شب
پر است از افسوس
براي روزهاي پاييزي
كه پا بر قلب پاييز گذاشتيم
و ازشكستن برگهايش
لذت برديم .

Tuesday, November 16

شبي
مثل باقي شبها
ولي
باراني
كه ماه
به ديدن باقي دوستانش رفته بود
و زمين خيس بود
و هوا سرد
و خاك باغچه گل آلود
يك كرم خاكي كوچك و معمولي
مثل هزار تا كرم خاكي ديگر
با I.Q يك
خسته از لوليدن
از زير خاك بيرون آمد
سرش رو بالا گرفت
چشمهاش چيزهاي تازه تري ديد
و با خودش گفت
از حالا به بعد بايد كارهاي ديگه اي بكنم
جاهاي ديگه اي بروم
جور ديگري بلولم
و با كساني ديگر معاشرت بكنم
جور ديگه اي نگاه كنم
و تصميم هاي جديدي بگيرم .
پس از باغچه بيرون اومد
سردش بود
تنها بود
و راه رو بلد نبود
ولي
قطره اي بارون كه بهش خورد
جوني گرفت
لوليد و لوليد و لوليد و لوليد
و از باغچه
براي هميشه رفت .

Sunday, November 14

مي توان تنها
به كشف پاسخي بيهوده
دل خوش ساخت .
پاسخي بيهوده
آري
پنج
يا
شش حرف !

Friday, November 12







Bobby mcferrin - circlesong one

اين روزها
اين پاييز
دلم
يه گوشه ء گرم و امن مي خواد.
با يك ليوان قهوه و سيگاري در دست
و
هيچ حرفي براي زدن
هيچ كسي براي ديدن
هيچ كاري براي انجام دادن
هيچ تلفني براي زدن
هيچ درسي براي خواندن
هيچ جايي براي رفتن
......
تا در آرامشم بنشينم و
صداي فكر كردنم را
بشنوم .

Thursday, November 11

شايد
وقتي
ديگر !

Tuesday, November 9





jose feliciano - Listen to the falling Rain



بارون كه مياد
اون برگي كه مي چرخه و پايين مياد ،منم
بارون كه مياد
جويباري كه از زندگي جاريست ، منم
بارون كه مياد
تنه خاك گرفته اون درختي كه شسته ميشه ، منم
بارون كه مياد
كودكي كه مي جهد و برگهاي پاييزي رو با لذت زير پا له مي كنه ، منم
بارون كه مياد
اوني كه ريه هاش از بوي خاك نم زده پر ميشه ، منم
بارون كه مياد
من ، منم

Saturday, November 6

you're not even a shelter from the storm

Friday, November 5

جمعه اي
مردي
آشنايي قديمي
در تاريكي لبخند مي زند
شايد از اين رو كه مي تواند در تاريكي ببيند
شايد از اين رو كه تاريكي را مي بيند .




Aventura _ Obsession

Thursday, November 4

شبي تاريك و باراني
من در جستجوي سيگاري
كه در دست دارم .

باران چون كبوتران
بر دانه هايي كه روي شيرواني ريخته ام
نوك مي زند
تك ..تك ..تك..

Wednesday, November 3

پاييز ست
اينروزها
گاه پيرم ، گاه جوان
پير سپيده دمان ، جوان شامگاهان
چشمان بازم ، گاه زياد تر از خواسته ام مي بينند
مناظر ، هميشه دلپذير نيستند
ولي
خدا ، چرخ روزگار را مي چرخاند
و زندگي ، مي زايد هر روز
درونم نيلي ست
و تكه هاي پازل كمابيش سرِ جاي خود
امشب درياي دل آرام ست
و من
با پسربچه هاي دريا چشم و دريا بو
سنگ مي زنيم بر موجها .

Tuesday, November 2

درِ خانه ام بسته است
شب پتويي است بر سرش
ماه رنگ پريده سر مي رسد
با مشتي نور
زبان بند مي آيد
از گفتن سپاس .