ليمو شيرين رو برمي داري
به چهارقاچ مساوي تقسيم اش مي كني
كه بخوري ، كامت شيرين شه .
تلفن كوفتي زنگ مي زنه
گوشي رو برمي داري
سعي مي كني قضيه رو زود فيصله بدي
- ولي مگه اينروزها گله هاي آدمها تمومي داره ؟ -
گوشي رو كه مي گذاري
چشمت به ليمو شيرين قاچ خورده مي افته
اتوماتيكوار
همينجور كه هنوز ذهنت درگير مكالمه تلفني ت است
يه تيكه ليموشيرين رو برميداري و گاز مي زني
ناگاه
طعم تلخ جمعه
همه وجودت رو پر مي كنه !