Monday, July 25

معجونی از
بلاتکلیفی کسالت بار
انتظار خفه کننده
هوای راکد بدون بادی همراه با خبری
روزهایی که در تقلید از هم ماهر شده اند
موریانه هایی که مغزم را می خورند
طعم تلخ چیزهایی که دوست ندارم باشند و هستند
همه در لیوانی در دست من دیده می شوند
و من به قرصی گرد در دست دیگرم خیره شده ام
... گرچه سوراخ راه آب سینک وسوسه کننده به نظر می رسه ..

شب
خسته از لولیدن در تخت
با چشمهای کاملا باز
به سقف خیره می شوم
فکر می کنم
اما
شاید نیایی ای پسر رویاها
و ما بگذریم آنگونه که دنیا ...
امید و خاطره را
از نگاهی به نگاه دیگر بسپاریم .