ما خسته از روزمرگی ،
پشت پرچين های کودکی مان گريه می کنيم .
پشت پرچين ها ، من بادبادک بی دنبالهء توام
و تو سرنخ را گم کرده ای .
از پشت پرچين که بيرون می آیی ،
باد بادبادک را برده است و تو گريه کرده ای .
ما در روزمرگی به دنبال خوشبختی می گرديم ،
در حالی که فراموش کرده ايم که آن را در دستان گره کرده ء خودمان پنهان کرده ايم.