Thursday, July 31
Wednesday, July 30
ما بر زمينی هرزه روئيديم...
****
شب
جاده
ستاره ها
کوه ها ، اون دورها .
نسيم خنک
موهات در آغوش باد.
اکسيژن در ريه هات .
بطری بغلی در دستت.
معجون انرژی زا در گلوت.
گوشهات پر از آهنگی که روحت رو مرتعش می کنه .
ديگه چی می خوای ؟
دستت رو از پنجره بيرون می بری
قطره های بارون می شينه رو دستت.
بارون ؟
آره ، بارون !
سعی کن ذهنت رو از همه چيز خالی کنی .
سعی کن جای همه چيز ، بوی خاک نم خورده رو تو ذهنت ثبت کنی .
سعی کن باشی.
سعی کن نفس بکشی.
سعی کن در شب حل بشی.
سعی کن زنده گی کنی !
ديگه چی می خوای ؟
****
شب
جاده
ستاره ها
کوه ها ، اون دورها .
نسيم خنک
موهات در آغوش باد.
اکسيژن در ريه هات .
بطری بغلی در دستت.
معجون انرژی زا در گلوت.
گوشهات پر از آهنگی که روحت رو مرتعش می کنه .
ديگه چی می خوای ؟
دستت رو از پنجره بيرون می بری
قطره های بارون می شينه رو دستت.
بارون ؟
آره ، بارون !
سعی کن ذهنت رو از همه چيز خالی کنی .
سعی کن جای همه چيز ، بوی خاک نم خورده رو تو ذهنت ثبت کنی .
سعی کن باشی.
سعی کن نفس بکشی.
سعی کن در شب حل بشی.
سعی کن زنده گی کنی !
ديگه چی می خوای ؟
مشکل بزرگ تو اينست که...
کتاب می خری .. ولی نمی خوانی.
وارد موزه ها می شوی..ولی توانايی درک رنگ آميزی ها را نداری .
در هتل های درجه يک منرل می کنی ..ولی زندگی نداری .
زن ها عوض می کنی .. به مانند عوض کردن پيراهن هايت .. و کراوات هايت .
و عشق را به گونه ای مورد استفاده قرار می دهی ..
که گويی کفشت را از پای بيرون می آوری .
کتاب می خری .. ولی نمی خوانی.
وارد موزه ها می شوی..ولی توانايی درک رنگ آميزی ها را نداری .
در هتل های درجه يک منرل می کنی ..ولی زندگی نداری .
زن ها عوض می کنی .. به مانند عوض کردن پيراهن هايت .. و کراوات هايت .
و عشق را به گونه ای مورد استفاده قرار می دهی ..
که گويی کفشت را از پای بيرون می آوری .
Monday, July 28
Sunday, July 27
Saturday, July 26
Thursday, July 24
Travis - Sing
Download
Baby, you've been going so crazy
Lately, nothing seems to be going right
So low, why do you have to get so low
You're so...
You've been waiting in the sun too long
But if you sing, sing, sing, sing, sing, sing
For the love you bring won't mean a thing
Unless you sing, sing, sing, sing
Colder, crying on your shoulder
Hold her, and tell her everythings gonna be fine
Surely, you've been going to early
Hurry, cause no one's gonna be stopped
But if you sing, sing, sing, sing, sing, sing ......
Wednesday, July 23
Tuesday, July 22
Sunday, July 20
Thursday, July 17
Wednesday, July 16
Tuesday, July 15
Sunday, July 13
دانشکده های يخ زدهء مغموم
دختران کلاسور و نان سنگک
دختران روياهای دور و اميدهای نزديک
دختران حسرت های دلپذير آوازهای شاد
رقص های ممنوع
عاشقان خشن پولادين بازو
بوی اسب ، بوی تفنگ ، بوی پِهِن مردان
دختران شب تا صبح پشت پنجره ها
بی گرمی آواز شب گردان مست
دختران بافتنی ، نه عشق !
از ناکجای هستی اين دختران
اين پسران ،
اين مردان کز کرده در گوشهء راهروها
مردان سرفروکرده در يقه پيراهن ها
مردان تعقيب تخيل در خطوط کاهی رمان ها
مردان خمودهء کتابخانه ها ، با سيخونک جعلی امتحان
مردان ترس ، نه عشق !
دختران کلاسور و نان سنگک
دختران روياهای دور و اميدهای نزديک
دختران حسرت های دلپذير آوازهای شاد
رقص های ممنوع
عاشقان خشن پولادين بازو
بوی اسب ، بوی تفنگ ، بوی پِهِن مردان
دختران شب تا صبح پشت پنجره ها
بی گرمی آواز شب گردان مست
دختران بافتنی ، نه عشق !
از ناکجای هستی اين دختران
اين پسران ،
اين مردان کز کرده در گوشهء راهروها
مردان سرفروکرده در يقه پيراهن ها
مردان تعقيب تخيل در خطوط کاهی رمان ها
مردان خمودهء کتابخانه ها ، با سيخونک جعلی امتحان
مردان ترس ، نه عشق !
Friday, July 11
بادی که از کولر آبی در فضا پخش می شه
اون باد خنکی که بوی پوشالهای خيس رو با خودش مياره
منو ياد اولين روزهای تابستان کودکی می اندازه
که تازه کولرها رو راه می انداختيم
و برای من تنها يک معنی داشت :
پايان امتحانات
پايان مدرسه
پايان صبح زود از خواب بيدار شدن ها
شروع تابستان
سه ماه تمام آزادی
خوابيدن بی دغدغه تا لنگ ظهر
و
درياکنار.
و حالا هر وقت تابستون ميشه
و بوی پوشالهای خيس کولر به مشامم می رسه ،
دلم مثل اناری رسيده می ترکه .
دلم اون روزهای شاد و بی دغدغه کودکی رو می خواد.
دلم می خواد همون دختر بچه بودم.
تعطيلات تابستان طولانی رو در درياکنار می گذروندم .
همون شلوار پيش سينه دار سبزم رو می پوشيدم
و با پسرخاله ام و دوستانمون
از پشت بام ويلايی به پشت بام ويلايی ديگر می پريدم
از داد و فرياد صاحبان ويلا خنده کنان فرار می کردم
از درختهای نارنج همسايه بالا می رفتم
و با عجله سعی می کردم نارنجهای بيشتری از بقيه ، بچينم.
- مهم نيست اگه خارهای درخت نارنج دست و پام را می خراشه -
- مهم نيست اگه سرِ زانوی شلوارم پاره ميشه و مامانم با غرغر وصله ديگه ای بهش می زنه -
دلم می خواد باز هم ، ساعتها با سگ سه پا ی ولگردی که پيدايش کرده بوديم
و حالا مال ما بود بازی کنم.
سگ سه پايی که نمی دانم به کدامين دليل اسمش را گذاشته بوديم ؛ ودکا !
و بزرگترها به شوخی صدايش می کردند عرق سگی !
هيجان کشف کردن ميان برهای مرموز و کشف نشدهء کوچه پس کوچه های درياکنار.
روزهايی که
با باد مسابقه دو می گذاشتم
و انقدر تند می دويدم که سنجاقهای سرم
که سعی در مهار کردن موهايم داشتند
يکی بعد ديگری در باد، جا می ماندند.
و من نفس نفس زنان و شاد
با گونه هايی سرخ و موهايی آشفته ، به ويلا می رسيدم.
روزهايی که
افکارم ، مثل گيسوانم
آشفته نبود.
اون باد خنکی که بوی پوشالهای خيس رو با خودش مياره
منو ياد اولين روزهای تابستان کودکی می اندازه
که تازه کولرها رو راه می انداختيم
و برای من تنها يک معنی داشت :
پايان امتحانات
پايان مدرسه
پايان صبح زود از خواب بيدار شدن ها
شروع تابستان
سه ماه تمام آزادی
خوابيدن بی دغدغه تا لنگ ظهر
و
درياکنار.
و حالا هر وقت تابستون ميشه
و بوی پوشالهای خيس کولر به مشامم می رسه ،
دلم مثل اناری رسيده می ترکه .
دلم اون روزهای شاد و بی دغدغه کودکی رو می خواد.
دلم می خواد همون دختر بچه بودم.
تعطيلات تابستان طولانی رو در درياکنار می گذروندم .
همون شلوار پيش سينه دار سبزم رو می پوشيدم
و با پسرخاله ام و دوستانمون
از پشت بام ويلايی به پشت بام ويلايی ديگر می پريدم
از داد و فرياد صاحبان ويلا خنده کنان فرار می کردم
از درختهای نارنج همسايه بالا می رفتم
و با عجله سعی می کردم نارنجهای بيشتری از بقيه ، بچينم.
- مهم نيست اگه خارهای درخت نارنج دست و پام را می خراشه -
- مهم نيست اگه سرِ زانوی شلوارم پاره ميشه و مامانم با غرغر وصله ديگه ای بهش می زنه -
دلم می خواد باز هم ، ساعتها با سگ سه پا ی ولگردی که پيدايش کرده بوديم
و حالا مال ما بود بازی کنم.
سگ سه پايی که نمی دانم به کدامين دليل اسمش را گذاشته بوديم ؛ ودکا !
و بزرگترها به شوخی صدايش می کردند عرق سگی !
هيجان کشف کردن ميان برهای مرموز و کشف نشدهء کوچه پس کوچه های درياکنار.
روزهايی که
با باد مسابقه دو می گذاشتم
و انقدر تند می دويدم که سنجاقهای سرم
که سعی در مهار کردن موهايم داشتند
يکی بعد ديگری در باد، جا می ماندند.
و من نفس نفس زنان و شاد
با گونه هايی سرخ و موهايی آشفته ، به ويلا می رسيدم.
روزهايی که
افکارم ، مثل گيسوانم
آشفته نبود.
Wednesday, July 9
Tuesday, July 8
Monday, July 7
Sunday, July 6
Saturday, July 5
Thursday, July 3
Wednesday, July 2
Subscribe to:
Posts (Atom)