ديشب خواب ديدم
که ماهی شده ام
و در آب های شفاف چشمانت شنا می کنم .
تو نگاهت به ماه بود و انعکاس نور ان تن پوش من .
صدای تو در ذهنم می پيچيد که :
" بوسه بر چشمان ، دوری می آورد . "
دوری می آورد
دوری می آورد
دوری می آورد
ولی اين چشمان ميشی برای بوسيدن خلق شده اند و لاغير !
پس فريادی کشيدم ، به اعترض
تو ترسيدی
و چشمانت را بستی .
و من
خفه شدم .