روزگار چه گوارآ های مرده .
روزگار تولد اوديپ هايی ، کورِ مادر زاد .
روزگار بورس دو رويی و خيانت .
روزگار مهمانی مغزها ، در پرلاشز .
روزگار زندگی انسان به حد درک جد بزرگوارش ميمون .
روزگار ماشينی شدن همه چيز ، حتی رفاقت ها .
روزگار دوستان خنجر به دست ، با بيشرمی .
روزگار پر رنگی شعار و کم رنگی عمل .
روزگار مردان عمل ِ مفنگی .
روزگاری با سقف کوتاه شعور .
روزگاری که انديشه ء ژان پل سارتر ، گوهری ناياب است .
روزگاری که دليل ريختن خون پاکِ لورکا ، فراموش شده .
روزگاری که داستان دون ژوان ، قصه ای است برای خواباندن کودکان .
روزگاری که قانون زندگی حيوانات بهتر از قانون زندگی ماست .
روزگاری که خواب راحت فقط مال گناهکاران است .
روزگاری که يکی قالی می فروشد ، يکی خودش را .
روزگاری که برای رسيدن به زندگی ، بايد دويد .
روزگاری که هر روز با روز دگر آنچنان تفاوتی ندارد.