Thursday, September 30

نتيجه مي گيريم ،
مارها به طريقه گرده افشاني ،
ادامه نسل مي دهند.

Wednesday, September 29





Pink Floyd - Money



كسي مي دونه معاملهء مار كجاشه ؟

Monday, September 27

خدايا
هركاري داري يه دقه ول كن
به من گوش كن :

حواست باشه
يك پائيز
درست و حسابي
به من
بدهكاري .

همين .
حالا برو به باقي كارهات برس .

Wednesday, September 22

تو اين هواي خوب بزنيم بريم شمال !

Tuesday, September 21





Ten Years After - In The year 2525
lyric

Monday, September 20

امشب يك ساعت بيشتر زندگي كرديم .

Friday, September 17
























Thursday, September 16

من بدون حضور وكيلم حرف نمي زنم !

Wednesday, September 15



من با قبور كهنه ، نشستم
من با قبور كهنهء خالي
از روز و روزگارمان گله كردم

من با قبور تشنه ، نشستم
و اشك را ، سيلاب وار
بر سنگ هايشان يِله كردم .

با آنكه خوب مي دانستم
از جسم ها - آن لقمه ها كه اينان
با اشتها تناول كردند
چيزي نمانده است .

از جسم ها - اگر هست - اينهاست
و از اسمهايشان :
نقشي به روي سنگي
واين "اسم"ها كه با ماست !

با اينهمه
من با قبور كهنه نشستم به گفتگو
با گورهاي خالي
از روزهاي خالي گفتم .

گفتم كه : روزهاتان
- اي جسم هاتان با خاك
- اي اسم هاتان با ما
روزان خرمي بود .
و غم هاتان كوچك ، چون عشق هاي ما .
- گر با شما غمي بود -

گفتم ،
با گورهاي خالي گفتم
از روز و روزگار
گفتم .
*

Tuesday, September 14

گفته ها به لب نيامده از خاطر مي روند
سكوت ، در تبعيد نيست !

Sunday, September 12

برداشت اول
صحنه داخلي
بعد مهماني
كلوز آپ مامان
: مردم از خستگي . يكيتون پاشه اين ظرفها رو بشوره !
- كمي مكث و بعد با يه لبخندي كه قراره دل ما رو نرم كنه -
مگه نشنيدين شاعر ميگه ، زندگي شستن يك بشقاب است !
ما ولو روي مبل ، همصدا :
اون ننه مرده گفته يك بشقاب ! نه اين ظرفشويي تا سقف پر !
مرده بياد اينا رو بشوره ، ببينيم چي مي سروره بعدش

Saturday, September 11

Today is a good day to die !

Friday, September 10

جمعه ،
حرف تازه اي نداشت .
همون سريال تكراري ، طولاني ، آبكي هميشگي بود .

Thursday, September 9

خوابم نمي برد
گوشم فرودگاه صداهاي بيصداست .
باور نمي كني
اما
من پچ پچ غمگين تصاوير عشق را
- مبحوس و چارميخ به ديورا سالها -
پيوسته باز مي شنوم در درون شب .
من رويش گياه و رشد نهالان
پرواز ابرها ، تولد باران
تخميرهاي ساكت و جادويي زمين
گريه هاي ماه را
من نبض خلق را
از راه گوش مي شنوم ، آري
همواره من تنفس درياي زنده را
تشخيص مي دهم .

آنگاه
از ميان صداهاي گوناگون
ابن له له ، آن تنفس
هردم بلندتر
بنهفته صدايي ديگر
تا آستان قلبم بي تاب
نزديك مي شوند
نزديك مي شوند و خوابم نمي برد .

مي ترسم
اما
مي ترسانم .

Wednesday, September 8

آي اين حالم رو خوب مي كنه ..يه جام رو هم خنك !!!



Kaveh feat Ali - Kos Kesh

Saturday, September 4

I wanna know how is everything on your side
do the flyes , fly ?
do the ducks , duck ?
Do bears , bear?
Do bees , bee?"

Friday, September 3

ابر كپل
تو آسمون نيلگون
بهم گفت :
به جمعه سخت نگير .
اصلا هيچ چيز رو سخت نگير .
يكنفر آن بالا ،
همانجا كه هيچكس نيست ،
هست
كه همه را دست مي اندازد و تفريح مي كند .

تو هم تو اين بازي
سعي كني بازي كني
نه اينكه بازي داده شوي .
بهش گفتم :
هي تو
هي كپل ،
از اون بالا گفتن ابن حرفها آسونه داداش .
همچين يه ذره تو هم پيچيد و رنگش تيره شد
پريد دستش رو گرفت به ميله اتوبوس باد
و همينجور كه داشت دور مي شد داد زد :
گفتم سعي كن ..فكر مي كني چي شد كه من اين بالام و تو اون پايين ؟

Thursday, September 2

در اين شب
ز شادي در آغوش گلهاي مست
رخ از اشك چشمان خود تر كنيم
بكف جام اميد گيريم و باز
نواهاي شوريده مان سر كنيم

Wednesday, September 1

الان ِ كه پيدام شه
...