در زندگی زخمهایی هست
که هیچوقت خوب نمی شوند
از ذهن پاک نمی شوند
و از همه عجیب تر اینکه مرور زمان
اونها رو باز تر می کنه
و چرک هاشون رو بیشتر.
اینجور موقع ها یک شمشیر تیز سامورایی می تونه راه خلاص باشه
همه جاده ها همیشه دو طرفه نیستند
هیچکس هم همیشه قوی نیست
همیشه هم تمام تلاشت کافی نیست
می دونم
رم یک شبه ساخته نشد
ولی یک نفر تنها هم نساختش
حتی هرکول!
Sunday, December 17
Friday, December 15
Monday, December 11
Sunday, December 10
Saturday, December 9
Saturday, December 2
Wednesday, November 15
Tuesday, November 14
Its November.
Yeah
My Favorite month Of The Year
Miss My Days In Zafaraniye Street
With All The Leafs & Colors & Rain Over My Car Front Window
& The Gross Smell Of Cigarette On My Coat.
Warm Dreams & Bright View ahead
Once Things were easy
Once The Sound of Music Was In The Air
Once Hope Was Written With Bold Font
Once I Haven't Heard What I Hear
Once I Haven't Seen The Things I've Seen
Once I Haven't Felt The Anger I Feel
Once I Haven't Think The Way I Do Now
Once I Had a Real Sweet Sweet November.
But I'm Not Sure Its a Sweet November.
Yeah
My Favorite month Of The Year
Miss My Days In Zafaraniye Street
With All The Leafs & Colors & Rain Over My Car Front Window
& The Gross Smell Of Cigarette On My Coat.
Warm Dreams & Bright View ahead
Once Things were easy
Once The Sound of Music Was In The Air
Once Hope Was Written With Bold Font
Once I Haven't Heard What I Hear
Once I Haven't Seen The Things I've Seen
Once I Haven't Felt The Anger I Feel
Once I Haven't Think The Way I Do Now
Once I Had a Real Sweet Sweet November.
But I'm Not Sure Its a Sweet November.
Monday, November 6
Wednesday, November 1
Monday, October 23
Tuesday, October 17
Monday, October 9
Saturday, September 30
پدرم امروز 8 مهر85 برایم نوشت :
مهر هم مهربانی نداشت
آبان نیامده می رفت
آذر مرگ تولد من بود یا تولد مرگ من
دی ماه ، برف ها مرا یاد فروغ می انداخت
بهمن روزها پیش به انتظار اسفند می نشستیم
اسفند دیگر بوی عید نمی داد ، بوی عید ِ سالهای سبز
فروردین به جای دید و بازدید ، رنگ جدایی و دوری داشت. اسکناسهای سبز تا نخورده مرده بودند
اردیبهشت به جای نیلگون ، خاکستری بود
خرداد از پشت پنجره بچه های مدرسه را می دیدی
تیر گربه بود ، خنک های کولر با شبهای دراز
مرداد وقت سفر بود به خارج از شهری که در آن ساکن بودی
یا سفری به درون غمزده ها تا شاید روزهای خوشی مان یادت بییاید .
مهر هم مهربانی نداشت
آبان نیامده می رفت
آذر مرگ تولد من بود یا تولد مرگ من
دی ماه ، برف ها مرا یاد فروغ می انداخت
بهمن روزها پیش به انتظار اسفند می نشستیم
اسفند دیگر بوی عید نمی داد ، بوی عید ِ سالهای سبز
فروردین به جای دید و بازدید ، رنگ جدایی و دوری داشت. اسکناسهای سبز تا نخورده مرده بودند
اردیبهشت به جای نیلگون ، خاکستری بود
خرداد از پشت پنجره بچه های مدرسه را می دیدی
تیر گربه بود ، خنک های کولر با شبهای دراز
مرداد وقت سفر بود به خارج از شهری که در آن ساکن بودی
یا سفری به درون غمزده ها تا شاید روزهای خوشی مان یادت بییاید .
Friday, September 29
Thursday, September 28
خوش آمدی
تو که زنار رها کرده ای
تو که سجاده را به تکفیر علف خوانده ای
مسافر سرزمین سرد
این یگانه معبد من است
یگانه معبد ماست
آشنای گمشده
من خدا را دیده ام
بالهای بلورین دارد
و اگر دستش بزنی می شکند
خدا برایم شاخه ی زیتون می آورد
خدا دوستم دارد
خدا مرا و برنج زار را دوست دارد
و خیمه ها را
خدا آنقدر بزرگ است که در وسعت چشمش فراموش میکنم ، امپایر استیت وجود دارد
یا برجی در هوای پاریس نفس می کشد
من خدا را در مون مارت جسته ام
خدا را در خیابان های آوارهِ روی زمین
حدا را که من و تو باید به اعجاب بر جلوه هایش نگاه کنیم
......
من مریم را دیده ام
تمام تقدسش را
و آن هنگام که طفلش را بر دست می گیرد
و رندان را از عقوبت می ترساند.
......
من دشت ها را دیده ام
وقتی که کوکنار در رگهایم می دود
تو دوست من هستی
تو که از کنار کامپیوتر می آیی
تو که گل را نمی شناسی
و شب را
شب که می آید
ستاره که می ریزد
خدا می آید پایین .
به معبد ما خوش آمدی
وقتی آفتاب طلوع می کند
من که مذهب تازه ای یافته ام
علف را می ستایم
که راست گو ترین نماینده حق است
سجاده من که حقیرترین نما را دارد
شکیل ترین مکاشفه را بین من و حق واسطه می شود
من زبان برگها را می دانم
و نفس در سینه من حاصل گفتگوی با گلهاست
دلم می خواهد افلاطون زنده شود
دستش را بگیرم و مدینه فاضله را نشانش دهم
وقتی تو در کنار منی
ناپلئون بنده ای ست که به معبدمان راهش نمی دهیم
دنیا سرعتش را می کاهد
بر می گردم
کنار هملت می نشینم
و برای افلیا نامه می نویسم
همراه قیس چادر شب را واژگون می کنم
و مثل وامق دیوار بخارا را از عشق پر می کنم
فرهاد ، کوه کنی ناچیز است
وقتی تو در کنار منی
دنیا خالی می شود
و معبد ما پر از نور رستگاری
یگانه جایگاه ، رهایی انسانِ دردمند قرن
می خندی
از ماشینیزم می گویی
فرقی نمی کند
سیصد سالِ پیش فئودالیم و بورژوازی
و حالا ماشین تایین کننده روابط انسانهاست
می دانی رسالت ها رفته اند
مثل یک مسافر مایوس
حالا توی سمرقند هم ماشین حرکت می کند
و زارع بلخی هم سوار تراکتور می شود
اصالت چمدانش را بسته است
شاید کنار هیمالیا باشد
وشاید آنجا هم از گزند گرگها در امان نمانده باشد
به هر حال فرقی نمی کند
.....
بیا برادر
بیا گریخته از زمان
بیا کنار ما
بیا تا ببینی که کوک نار، برنج زار را دوست دارد
و خیمه ها را
بیا و ببین که سیاهی نیست و از ماشین خبری نیست
سرنوشت تو بدست گلهاست و مانند سرنوشت گل ها.
نفس بکش
آزاد باش
در این معبد اگر مهری نمی یابی که دلت را از آن پر کنی
در عوض گلی می بینی که ستایش کنی
بیا که با صدای بلندی به آفتاب هم بگوییم
کوکنار هم گلی ست
بیا که
دوست داشته باشیم
.
تو که زنار رها کرده ای
تو که سجاده را به تکفیر علف خوانده ای
مسافر سرزمین سرد
این یگانه معبد من است
یگانه معبد ماست
آشنای گمشده
من خدا را دیده ام
بالهای بلورین دارد
و اگر دستش بزنی می شکند
خدا برایم شاخه ی زیتون می آورد
خدا دوستم دارد
خدا مرا و برنج زار را دوست دارد
و خیمه ها را
خدا آنقدر بزرگ است که در وسعت چشمش فراموش میکنم ، امپایر استیت وجود دارد
یا برجی در هوای پاریس نفس می کشد
من خدا را در مون مارت جسته ام
خدا را در خیابان های آوارهِ روی زمین
حدا را که من و تو باید به اعجاب بر جلوه هایش نگاه کنیم
......
من مریم را دیده ام
تمام تقدسش را
و آن هنگام که طفلش را بر دست می گیرد
و رندان را از عقوبت می ترساند.
......
من دشت ها را دیده ام
وقتی که کوکنار در رگهایم می دود
تو دوست من هستی
تو که از کنار کامپیوتر می آیی
تو که گل را نمی شناسی
و شب را
شب که می آید
ستاره که می ریزد
خدا می آید پایین .
به معبد ما خوش آمدی
وقتی آفتاب طلوع می کند
من که مذهب تازه ای یافته ام
علف را می ستایم
که راست گو ترین نماینده حق است
سجاده من که حقیرترین نما را دارد
شکیل ترین مکاشفه را بین من و حق واسطه می شود
من زبان برگها را می دانم
و نفس در سینه من حاصل گفتگوی با گلهاست
دلم می خواهد افلاطون زنده شود
دستش را بگیرم و مدینه فاضله را نشانش دهم
وقتی تو در کنار منی
ناپلئون بنده ای ست که به معبدمان راهش نمی دهیم
دنیا سرعتش را می کاهد
بر می گردم
کنار هملت می نشینم
و برای افلیا نامه می نویسم
همراه قیس چادر شب را واژگون می کنم
و مثل وامق دیوار بخارا را از عشق پر می کنم
فرهاد ، کوه کنی ناچیز است
وقتی تو در کنار منی
دنیا خالی می شود
و معبد ما پر از نور رستگاری
یگانه جایگاه ، رهایی انسانِ دردمند قرن
می خندی
از ماشینیزم می گویی
فرقی نمی کند
سیصد سالِ پیش فئودالیم و بورژوازی
و حالا ماشین تایین کننده روابط انسانهاست
می دانی رسالت ها رفته اند
مثل یک مسافر مایوس
حالا توی سمرقند هم ماشین حرکت می کند
و زارع بلخی هم سوار تراکتور می شود
اصالت چمدانش را بسته است
شاید کنار هیمالیا باشد
وشاید آنجا هم از گزند گرگها در امان نمانده باشد
به هر حال فرقی نمی کند
.....
بیا برادر
بیا گریخته از زمان
بیا کنار ما
بیا تا ببینی که کوک نار، برنج زار را دوست دارد
و خیمه ها را
بیا و ببین که سیاهی نیست و از ماشین خبری نیست
سرنوشت تو بدست گلهاست و مانند سرنوشت گل ها.
نفس بکش
آزاد باش
در این معبد اگر مهری نمی یابی که دلت را از آن پر کنی
در عوض گلی می بینی که ستایش کنی
بیا که با صدای بلندی به آفتاب هم بگوییم
کوکنار هم گلی ست
بیا که
دوست داشته باشیم
.
Wednesday, September 27
Monday, September 25
...و این سقوط عجیب
مرا می برد از خودم
به دوردست خودم که پیدا نیست .
و اگر نیمه شبی به یاد من افتادی
بدان من همان کاسه آبم
که ماه لانه می کند در آن
که خیس می کند
حرفهای ناگفته را.
لغزیده از کودکیهای بی سوال
فراری از دنیای مردمان بی کودکی
مردمانی که در ساحل نشسته به هیچ نگاه می کنند
درخشیده در امروزِ پر از بهانه های زندگی
بهانه های مرگ...
و اگر نیمه شبی به یاد من افتادی
و دیدی نیستم در آن کاسه
که ماه لانه می کند در آن
بدان که رفته ام
، بی آنکه چیزی با خود آورده یا برده باشم
عجیب !
بدان که صورت ماه پر ازچاله هایی از لکه های سیاه ست
که جای نگاه من است
در شبانه های بی کسی
در سحرگاه های سکوت
در روزهایی که خدا نبود.
خواستی اگر
اگر خواستی
مرا مستجاب فرما !
مرا می برد از خودم
به دوردست خودم که پیدا نیست .
و اگر نیمه شبی به یاد من افتادی
بدان من همان کاسه آبم
که ماه لانه می کند در آن
که خیس می کند
حرفهای ناگفته را.
لغزیده از کودکیهای بی سوال
فراری از دنیای مردمان بی کودکی
مردمانی که در ساحل نشسته به هیچ نگاه می کنند
درخشیده در امروزِ پر از بهانه های زندگی
بهانه های مرگ...
و اگر نیمه شبی به یاد من افتادی
و دیدی نیستم در آن کاسه
که ماه لانه می کند در آن
بدان که رفته ام
، بی آنکه چیزی با خود آورده یا برده باشم
عجیب !
بدان که صورت ماه پر ازچاله هایی از لکه های سیاه ست
که جای نگاه من است
در شبانه های بی کسی
در سحرگاه های سکوت
در روزهایی که خدا نبود.
خواستی اگر
اگر خواستی
مرا مستجاب فرما !
Sunday, September 24
Saturday, September 23
خوش حالم که نمی رم مدرسه
صبح زود مجبور نیستم بلند بشم
امتحان ندارم
کسی بلندی ناخن هایم را چک نمی کند
دیگه ریخت کتاب تاریخ ، جغرافی ، اجتماعی رو نمی بینم
صبح مجبور نیستم اون اراجیف سر صف رو بشنوم
اون زنیکه روانی معلم شبمی رو تحمل نمی کنم
کسی به شلوار لی پوشیدنم گیر نمیده
هر وقت هم حال کنم کتاب دفتر نو می خرم
خوش حالم که تابستان 8000000000000 روزه دارم !
صبح زود مجبور نیستم بلند بشم
امتحان ندارم
کسی بلندی ناخن هایم را چک نمی کند
دیگه ریخت کتاب تاریخ ، جغرافی ، اجتماعی رو نمی بینم
صبح مجبور نیستم اون اراجیف سر صف رو بشنوم
اون زنیکه روانی معلم شبمی رو تحمل نمی کنم
کسی به شلوار لی پوشیدنم گیر نمیده
هر وقت هم حال کنم کتاب دفتر نو می خرم
خوش حالم که تابستان 8000000000000 روزه دارم !
Tuesday, August 15
Monday, August 14
Sunday, August 13
Saturday, August 12
Monday, July 24
Monday, July 10
Friday, June 30
Tuesday, June 27
Sunday, June 18
Monday, May 22
Tuesday, May 16
Monday, May 15
Monday, May 8
Sunday, April 30
Friday, April 28
Sunday, April 23
Wednesday, April 5
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
دوباره
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم
هنوز
بده !
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
دوباره
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم
هنوز
بده !
Monday, March 20
Sunday, March 19
Monday, March 13
Saturday, March 11
Wednesday, March 8
این حال داد :
یک گنجشک داشته تو هوای سرد پرواز می کرده
از سرما یخ می زنه ، می افته زمین .
یک گاو داشته رد می شده ،
یک تاپاله گرم می اندازه روش !
گنجشکه گرم میشه ،
شروع می کنه به جیک جیک !
یک گربه صداشو می شنوه ،
میاد لیسش می زنه ، تمیزش می کنه
و بعد
می خوردش !
نتیجه داستان :
- هرکی بهت می رینه ، دشمنت نیست !
- هرکی از توی گه درت میاره ، رفیقت نیست !
- هر وقت تا خرخره تو گه فرو رفتی ، حداقل خفه شو ، جیک جیک نکن !
یک گنجشک داشته تو هوای سرد پرواز می کرده
از سرما یخ می زنه ، می افته زمین .
یک گاو داشته رد می شده ،
یک تاپاله گرم می اندازه روش !
گنجشکه گرم میشه ،
شروع می کنه به جیک جیک !
یک گربه صداشو می شنوه ،
میاد لیسش می زنه ، تمیزش می کنه
و بعد
می خوردش !
نتیجه داستان :
- هرکی بهت می رینه ، دشمنت نیست !
- هرکی از توی گه درت میاره ، رفیقت نیست !
- هر وقت تا خرخره تو گه فرو رفتی ، حداقل خفه شو ، جیک جیک نکن !
Sunday, March 5
Friday, March 3
عصرهای جمعه هایم پر است از دلهره های شنبه های نیامده .
ترس از هفته ای که می آید .
انگار که قرار است تمام تجربه های تلخ گذشته تکرار شود.
خسته و تلخ و غمگین و افسرده شدم
از بس ، خسته و تلخ و غمگین و افسرده هستم !
براستی چرا چنین است ؟
چرا آنکه سرنوشت مرا می بافد ، امسال انقدر بد می بافد ؟
چرا جمعه پر از شوق فرا رسیدن اتفاقات خوب نیست؟
- شوق ؟ -
چه کلمه فراموش شده ای !!
روز - روز
هر روز امسال
جمعه تلخ غمگین کثافتی بود .
یکسال پر از جمعه !
لعنت به امسال !
ترس از هفته ای که می آید .
انگار که قرار است تمام تجربه های تلخ گذشته تکرار شود.
خسته و تلخ و غمگین و افسرده شدم
از بس ، خسته و تلخ و غمگین و افسرده هستم !
براستی چرا چنین است ؟
چرا آنکه سرنوشت مرا می بافد ، امسال انقدر بد می بافد ؟
چرا جمعه پر از شوق فرا رسیدن اتفاقات خوب نیست؟
- شوق ؟ -
چه کلمه فراموش شده ای !!
روز - روز
هر روز امسال
جمعه تلخ غمگین کثافتی بود .
یکسال پر از جمعه !
لعنت به امسال !
Wednesday, February 22
Sunday, February 19
با خودم فکر می کنم
فرصتی دیگر به تو بدهم
پس سیگاری دود می کنم
تا انتهای این سیگار
اگر معجزه ای روی داد
تو را می بخشم .
تو به اندازه یک سیگار نزد من فرصت داری .
فرصتی دیگر به تو بدهم
پس سیگاری دود می کنم
تا انتهای این سیگار
اگر معجزه ای روی داد
تو را می بخشم .
تو به اندازه یک سیگار نزد من فرصت داری .
Friday, February 17
Wednesday, February 15
Life has betrayed me once again,
I accept that some things will never change.
I've let your tiny minds magnify my agony,
and it's left me with a chem'cal dependency for sanity.
Yes, I am falling... how much longer till I hit the ground?
I can't tell you why I'm breaking down.
Do you wonder why I prefer to be alone?
Have I really lost control?
I'm coming to an end,
I've realised what I could have been.
I can't sleep so I take a breath and hide behind my bravest mask,
I admit I've lost control.
I accept that some things will never change.
I've let your tiny minds magnify my agony,
and it's left me with a chem'cal dependency for sanity.
Yes, I am falling... how much longer till I hit the ground?
I can't tell you why I'm breaking down.
Do you wonder why I prefer to be alone?
Have I really lost control?
I'm coming to an end,
I've realised what I could have been.
I can't sleep so I take a breath and hide behind my bravest mask,
I admit I've lost control.
Friday, February 10
Saturday, February 4
Monday, January 30
Sunday, January 29
Day after day, love turns gray
Like the skin on a dying man.
Like the skin on a dying man.
Night after night, we pretend it's all right
But I have grown older and
You have grown colder and
Nothing is very much fun any more.
And I can feel one of my turns coming on.
But I have grown older and
You have grown colder and
Nothing is very much fun any more.
And I can feel one of my turns coming on.
I feel cold as a razor blade,
Tight as a tourniquet,
Dry as a funeral drum.
Tight as a tourniquet,
Dry as a funeral drum.
Run to the bedroom,
In the suitcase on the left
You'll find my favorite ax.
In the suitcase on the left
You'll find my favorite ax.
Don't look so frightened
This is just a passing phase,
One of my bad days.
This is just a passing phase,
One of my bad days.
Saturday, January 28
Friday, January 27
Monday, January 9
Monday, January 2
Sunday, January 1
Subscribe to:
Posts (Atom)