اين روزها
قورباغه سبز هر فرصتی که پيدا می کنه ،
شالاپی می پره تو آب .
بعد همينجور خوش و خرم ، واسه خودش شنا می کنه.
خسته که ميشه طاق باز رو آب می خوابه
از دهنش مثل فواره آب ميده بيرون.
و هی سعی می کنه آب رو با قوس بيشتری پرتاب کنه.
آخر سر هم مياد ميشينه کنار آب ، پاهاشو می گذاره تو آب
و از ليمونادی که فرمولش رو فقط خودش بلده
و هميشه يک چتر قرمز کوچولو هم توشه می خوره !
و از خوشی يک غور قورهای بلندی از ته دل می کنه
که دلم می خواد با همين دستهای خودم خفه اش کنم !