Saturday, September 14

با عرض معذرت از تو،
به دليل اينکه مجبوری اين نوشته های تکراری رو تحمل کنی.

ولی راستش اينه که ،
اين Blogger فلان فلان شده
يک هفته از آرشيو منو قورت داده،
الان مدتهاست دارم باهاش سروکله ميزنم
هزارتا کلک سوار کردم بلکه
اين يک هفته بی زبون رو از حلقومش بکشم بيرون،
ولی زبون خوش سرش نميشه.

و چون من نسبت به اين قضيه شرطی شدم،
و می خواهم روی Bloggerرو کم کنم،
و يک هفته ام رو از انقراض نجات بدم،
تا به سرنوشت دايناسورها مبتلا نشوند،
نوشته های اون يک هفته قورت داده شده رو دوباره اينجا Publishمی کنم.
***



[8/11/2002 6:49:11 PM | Nilgoon *]
دلم يه جور هيجان می خواهد،ولی نمی دونم چی؟!
دلم اون حسی رو می خواد که خيلی وقته نداشتم.
!I wanna feel the butterfly in my stomach
يه انگيزه،يه تنوع،يه هيجان مثبت!
يه حس جديد که از اين روزمره گی در بيام!
آخه اون چيزی که ميتونه منو از اين حال در بياره چيه؟کجاست؟؟؟؟؟
***

[8/12/2002 1:02:20 AM | Nilgoon *]
Obsession
***

[8/12/2002 1:13:53 AM | Nilgoon *]
- پادشاه اسپانيا ،با ده هزار مرد جنگی ازتپه بالا رفت.
پادشاه اسپانيا ،به قله رسيد
و بعد دوباره پايين آمد!


- حاليته چه فلسفه و معنايی پشت همين جمله های ساده است؟؟
- والا،دروغ چرا؟تا قبر، آ..آ..آ..آ....
- يالا اون کله پوکت رو کار بنداز.يکذره عميق فکر کن!
- هوووووم.......
***

[8/12/2002 1:55:25 PM | Nilgoon *]
خر که مکرر نميشه.
***

[8/12/2002 4:46:49 PM | Nilgoon *]
- خوب...چی شد،به معناش پی بردی؟؟؟؟
- راستش،من وقتی نا مفرح ام،مغزم کار نميکنه!
- اصلا تو فکر هم می کنی؟؟
- اِ ..اِ ..اِ ،حالا ميگم چی فکر ميکنم.به گمانم اين آقای پادشاه اِسپانيا ، بيکار بوده.برای اينکه خودش و سربازاش سرشون گرم بشه،هی زرت و زرت ميرفته تپه نوردی!
- ..................
- حالا چرا همچين نگاهم ميکنی؟اگه راست ميگی خودت بگو،اِنقدرهم مخِ منو کار نگير!!
- اگه اينقدر سطحی نبودی و يکذره عميقتر فکر می کردی،می فهميدی که اين يعنی : پوچی...
- ای بابا،باز شروع کردی ها...
- اين داره ميگه،ممکنه به بزرگترين آرزوهات برسی و حتی کارهای گنده ای هم بکنی ولی اونها هم بلاخره ميگذرند و تموم ميشن.اونوقت بر ميگرديم سر خونه اولمون!
- خوب،يکباره بگو سرمون رو بگذاريم بميريم ديگه!چرا طفره ميری؟
***

[8/13/2002 12:38:09 AM | Nilgoon *]
:One Of My Obsessions

<.Wanna Dance 'Naked' Under The Rain >
***

[8/13/2002 1:03:22 AM | Nilgoon *]
ميخوام خوابی رو که ديشب ديدم،
بردارم و تو فريزر بذارم!
اونوقت يه روزی در آينده دور،
وقتی پيرمردی مو خاکستری شدم،
درش ميارم و گرمش می کنم
و پاهای پير و سردمو
با گرمی خوبش مداوا می کنم!

***

[8/13/2002 1:39:51 AM | Nilgoon *]
- داری چيکار می کنی؟
- دارم تو سوراخ موريانه هايی که مغزم رو می خورند،نفت می ريزم.
- از بالای تپه يا زير تپه؟؟
***

[8/13/2002 5:05:38 PM | Nilgoon *]
رنگ و گم رنگی و هم رنگی و يک رنگی و رنگارنگی،بی رنگند!
***

[8/13/2002 5:31:51 PM | Nilgoon *]
غم ما هم غم نيست،
غم ما را از دل
استکان عرقی
شيشه آبجويی می شويد
غم ما هم غم نيست
گرچه پيوسته به هم می گوييم :
که غم ما هم کم نيست!
***

[8/14/2002 12:12:32 AM | Nilgoon *]
خوشم مياد هی در ماشين رو باز کنم،اونجا بنويسه:
!La porte - Avant - Gauche - Ouvert

فقط ببين آدم از نا مفرحی کارش به کجاها که نميکشه!!
***

[8/14/2002 2:15:16 AM | Nilgoon *]
امشب،ديروقت، داشتيم از مهمونی بر ميگشتيم که ديدم 2 تا دختر،نهايتا 17 ساله،با يه عالمه آرايش و سر و وضع آنچنانی،تو کوچه فرعی برهوتی که ما داشتيم ازش رد ميشديم وايسادن!
منتظر....
يه لحظه زد به سرم که بزنم کنار،برم فقط ازش بپرسم،آخه چرا؟؟چرا؟؟چرا؟؟
حيف اين زيبايی تو نيست که اين ساعت شب،اونم اينجا ،بدون شک فقط نصيب يه عمله چرک، کثافت، زبون نفهم ،وحشی ميشه؟؟؟
بعد به خودم گفتم :Hey,Hey,Hey..Cool Down,It's Non of Your Business"
هرکس برای کاری که ميکنه،حتما دليلی داره.اگه با هر قماش آدمی،آدم دزد،آدم قاتل،آدم کلاش،آدم خراب،آدم... حرف بزنی،ميبينی که برای کاری که کرده يا داره ميکنه يه دليلی داره که با منطق خودش موجه!
حالا کی يا کدوم معيار گفته که منطق تو صحيح و درسته؟"
ولی به تو ميگم...،با تمام اين حرفها،طبق منطق و معيارهای درست يا غلط من،از ديدن اين صحنه که همچنان جلوی چشممه و متاسفانه نميشه گفت تو جامعه امروز ما کمِ ،
دلم سخت گرفته!
***

[8/14/2002 6:04:19 PM | Nilgoon *]
:One Other Obsession Of Mine

<.Having a Black- Gay- Friend>
***

[8/14/2002 6:50:02 PM | Nilgoon *]
سرما خوردم و گلوم حسابی درد ميکنه و تب دارم.
احساس ميکنم کله ام اندازه کل کره زمين شده!
و از همه بد تر اين سرفه فلان فلان شده است!
اصلا اعصاب سرما خوردگی اونم تو چله تابستون رو ندارم.
حالا تو اين هير وير،اين آهنگ افتاده تو دهنم و هی ميگم:
Giggley Wigglies,Wiggley Gigglies
فکر ميکنی اينها اثرات تبه؟؟؟؟؟
***

[8/14/2002 7:06:04 PM | Nilgoon *]
!Set The Control 4 The Heart Of The Sun
***

[8/15/2002 12:35:05 AM | Nilgoon *]
- اگه قرار باشه رضايت صدا داشته باشه،فکر ميکنی صداش چه جوريه؟
- اين از اون فکراييه که فقط به کله تو ميرنه!
- صدای خُرخُرگربه!!
- **%$#!#@×÷^!!!!
- نه جدا ايندفعه خوب گوش کن،اصلا صدای خُرخُرگربه ،غير رضايت هيچ معنی نميده!
***

[8/15/2002 12:53:17 AM | Nilgoon *]
Sneeze
Cough
Sternutation
Sniff
Whoop
***

[8/15/2002 1:04:31 AM | Nilgoon *]
گير دادم،دارم کتابهای کوچه مرحوم شاملو رو ميخونم.
اگه بدونی،شاهکاره...
مجموعه ای از مثل و اصطلاح و داستان وحکايت!
خودش ۱۰۰تا کتابه!
حالا ديگه نميتونم ۴ کلمه با يکی حرف بزنم،۶۰ تا ضرب المثل و اصطلاح و تکه کلام بکار نبرم!
***

[8/15/2002 1:55:19 AM | Nilgoon *]
Fever in the morning
.......Fever all through the night

***

[8/15/2002 2:29:17 AM | Nilgoon *]
گاهی ماهی ها نيز،راه خانه را گم ميکنند....


***
[8/15/2002 12:53:40 PM | Nilgoon *]
پاهايم،پاهايم
کجا هستند؟
من آنها را همين جا
کنار رختخواب
گذاشته بودم.....
***

[8/17/2002 11:06:04 PM | Nilgoon *]
تمام راه به يک چيز فکر ميکردم
و رنگ دامنه ها هوش از سرم ميبرد!
خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود.......
***

[8/17/2002 11:31:16 PM | Nilgoon *]
- بيا يه بچه بياريم.
- اونوقت کی ما رو بزرگ کنه؟؟

***