Friday, September 13

انقدر تو کله ام شلوغه که نمی توانم،
حتی يه جمله درست سر هم کنم.
يه خونه تکونی ميکنم و زودی ميام.

مثل شاعر شهر قصه شدم
که آخرش از عجله و...
فقط می گفت:
هکم من...
هکم من...
هکم من.....
....