انگار که
يک عالمه تيکه پازل جلومِ
هی سعی می کنم
سعی می کنم
اين تيکه های پازل رو جور می کنم
کنار هم می چينم
بعد تا مياد تموم شه
يکی مياد
يه فوت گنده می کنه زيرش،
همه اش
هرچی جور کرده ام و کنار هم چيده ام
ميره هوا!
تمامش دوباره به هم ميريزه..
و باز از اول..