Friday, November 14

هذيان گويی های جمعه :


● جمعه ، حرف تازه ای برام نداشت .
هرچه بود پيشتر از اينها گفته بود !


● دکتر معالجم !! گفت :
" خيلی بهتر ميشه اگه به جای همهء این دواها
هر شب چند پيکی بالا بندازم ! "


● باز رفتم يه دفترِ گوگولی خريدم که خيلی دوسش دارم
و طبق معمول دلم نمی ياد توش چيزی بنويسم !


● يکهو دلم زمستون خواست
با Emotional winter
و کنياک
و آدم برفی .


● الان يادم افتاد زرافه رو تو بقالی جا گذاشتم .


● sms به اتاق بغلی : خداحافظ گری کوپر رو تو برداشتی ؟
sms از اتاق بغلی : آره !
sms به اتاق بغلی : با چه اجازه ای ؟ زود وردار بيارش !
sms از اتاق بغلی : اگه می خوايش خودت بيا بردارش !
sms به اتاق بغلی : الان مياريش وگرنه خودت می دونی ..

اگه اين تکنولوژی نبود ما چه جوری زندگی می کرديم ؟



● آخ ، ضربتی زد .



● فتوای جمعه :
It's a Dog - Eat - Dog world.
So i'll do whatever i have to , And let others Argue about whether it's " right " Or Not !



● Delerium : After all گوش می کنم
نارنگی را لخت می کنم
سيگار را دود می کنم
و جمعه را ، جرعه جرعه سر می کشم !


● آهای خدا ؛
قرار بود پائيزِ رنگی رنگی تر و خيس تری واسم بفرستی !


● يادِ روباه شازده کوچولو افتادم .


● روزهاتون نارنگی ای باد !