Tuesday, January 14

شبهای امتحان چسبناکند.
يه جورائی سنگين و غمناک.
چشمهای آدم عين Bicycle ران هی بسته ميشه.
مصرف سيگار بالا ميره.
ياد هزار تا کار نکرده می افتی که در حالت عادی صد سال اگه انجامشون بدی.
کرم وبلاگ خوندن ميفته تو جونت.
لامپ هميشه خاموشت رو در Yahoo روشن می کنی.
هی زرت و زرت شاشت می گيره
و هر چند دقيقه يکبار بايد بکوبی تو کله ات
تا فکر و حواست که پرواز کرده به آسمونها
برگرده سرجاش!
داستانیِ....