در حال حاظر من با دنيا در يک صلح مطبوع هستم.
چقدر خوبه که آدم امتحان نداشته باشه
بيرون گوله گوله برف بياد ،
يک پتو دورش کشيده باشه ،
و کنار شومينه نشسته باشه،
کنترل تلويزيون رو دستش گرفته باشه
و هی چلق چِلِق کانال ها رو عوض کنه.
همه فکرها رو تو يک فايل يک گوشه مغزش Hidden کرده باشه
و تمام فکر و ذکرش، سرنوشت شخصيتهای سريالی باشه که داره تماشا می کنه.
حتی اصلا مهم نيست که سرما خورده ام.
حتی از ديدن ريخت کوه دستمال کاغذيهای کنارم ناراحت نميشم
چون منو ياد آدم برفی ای می اندازه
که اگه اين برف همينجور بياد
فردا ميسازم.
البته قول ميدم حسابی لباس گرم بپوشم،بعد برم تو برفها!