Every body needs a little time on their own..
Friday, December 26
Thursday, December 25
بوی عجیبی است..
بوی زنی که آتش گرفته است ..
امشب انگار از جنون هر شبه خالی ترم
در سایهء خیال آرام بخش تو
آرامشی عتیق را انتظار می کشم .
چمدانها بسته
پنجره ها بسته
درها قفل
نکند برف سیاه زمستانه از سوراخی نفوذ کند ؟
بيرون برف می باريد
ساعت 5 بود که از کافه بيرون آمدم.
و هنوز نمی دانم چرا ، پیرمرد ژنده پوش مرا به گوشه ای کشید
و در گوشم آهسته زمزمه کرد :
" چه بسيار عشق ها که دوشيزه می ميرند ."
مهم نيست
فنجان قهوه ام
وعدهء افقی روشن را به من داد .
بوی زنی که آتش گرفته است ..
امشب انگار از جنون هر شبه خالی ترم
در سایهء خیال آرام بخش تو
آرامشی عتیق را انتظار می کشم .
چمدانها بسته
پنجره ها بسته
درها قفل
نکند برف سیاه زمستانه از سوراخی نفوذ کند ؟
بيرون برف می باريد
ساعت 5 بود که از کافه بيرون آمدم.
و هنوز نمی دانم چرا ، پیرمرد ژنده پوش مرا به گوشه ای کشید
و در گوشم آهسته زمزمه کرد :
" چه بسيار عشق ها که دوشيزه می ميرند ."
مهم نيست
فنجان قهوه ام
وعدهء افقی روشن را به من داد .
Wednesday, December 24
Tuesday, December 23
شبی دلگير
روزگارِ مرگ ِ رويا
در کنج اتاق
سقفِ کوتاه ِ آرامش
ليوان قهوه ای تلخ -آن گوشه -
سيگاری نیمه سوخته در دست
سوالی بی جواب در ذهن .
از سایه ای در رویایم پرسیدم ؛
صدای خش خش خشکِ حنجره ای خالی ، تنها جوابم بود .
از مهتاب پرسيم ،
بدون کلامی ، از لای پنجرهء نيمه باز رفت .
ز آینه پرسیدم ؛
جوابی تند بر من برگرداند .
به می گفتم ؛
مرا همی خمور نمود .
ليک نه این جواب من بود و نه آن .
چه بود ؟
خودم دانم و خدا
و شاید حتی
هیچکدام !
روزگارِ مرگ ِ رويا
در کنج اتاق
سقفِ کوتاه ِ آرامش
ليوان قهوه ای تلخ -آن گوشه -
سيگاری نیمه سوخته در دست
سوالی بی جواب در ذهن .
از سایه ای در رویایم پرسیدم ؛
صدای خش خش خشکِ حنجره ای خالی ، تنها جوابم بود .
از مهتاب پرسيم ،
بدون کلامی ، از لای پنجرهء نيمه باز رفت .
ز آینه پرسیدم ؛
جوابی تند بر من برگرداند .
به می گفتم ؛
مرا همی خمور نمود .
ليک نه این جواب من بود و نه آن .
چه بود ؟
خودم دانم و خدا
و شاید حتی
هیچکدام !
Sunday, December 21
می دونم پائيز دلش نمی خواد بره
که امشب انقدر طولانی ِ .
می دونم اين پائيز حرفی برای من داشت
که هنوز تو گلوش گير کرده .
من ِ شب زی ، روزهای طولانی به چه دردم می خوره ؟
کوچه های باريک و دراز ِ تاريک
شب بلند يلدا
دونه های قرمز انار ،
که با اولین فشار بغضشون می ترکه .
حرفهای ناگفته بسياری که در جام شراب می بينم .
حافظ هم حرف گرمی نداشت
چه بايد کرد ؟
موسيقی متن امشب ، جواب رو داره :
می خور
که شيخ و حافظ و مفتی و محتسب و مست و نيلگون و تو و باقی
چون نيک بنگری ، همه تزوير می کنند !
می خور
می خور
می خور
که اين نيز بگذرد .
Saturday, December 20
مهتاب !
دلم شبی دگر گونه می خواهد .
طلوعی تازه تر کن !
****
محتسب ، مستی به ره دید و گریبانش گرفت .
مست گفت ای دوست این پیراهن است ، افسار نیست .
گفت : مستی کین چنین افتان و خیزان می روی !
گفت : عیب از راه رفتن نیست ، ره هموار نیست .
گفت : می بايد تو را تا خانهء قاضی برم .
گفت : برو صبح آی .قاضی نیمه شب بیدار نیست .
گفت : نزديک است والی را سرای .آنجا شويم .
گفت : والی از کجا در خانهء خمار نیست ؟
گفت : تا داروغه را گوييم ، در مسجد بخواب .
گفت : مسجد خوابگاه مردم بد کار نيست .
گفت : ديناری بده پنهان و خود را وا رهان .
گفت : کار شرع ، کارِ درهم و دينار نيست .
گفت : از بهر غرامت جامه ات بيرون کنم .
گفت : پوسيده است ، جز نقشی ز پود و تار نيست .
گفت : آگه نيستی که از سر در افتادت کلاه .
گفت : در سر عقل بايد ، بی کلاهی آر نيست !
گفت : می بسيار خوردی ، کين چنين بی خود شدی .
گفت : ای بيهوده گوی ،حرفِ کم و بسيار نيست .
گفت : بايد حد زند هوشيار ِ مردم ، مست را .
گفت : هوشياری بيار ...اينجا کسی هوشيار نيست !
دلم شبی دگر گونه می خواهد .
طلوعی تازه تر کن !
Goodnight my someone
goodnight, my love.
Sleep tight, my someone, sleep tight, my love.
Our star is shining its brightest light,
For goodnight, my love, for goodnight.
...
True love can be whispered from heart to heart,
When lovers are parted they say.
But I must depend on a wish and a star
As long as my heart doesn't know who you are !
Sweet dreams be yours, dear, if dreams there be
Sweet dreams to carry you close to me.
I wish they may and I wish they might.
Now goodnight, my someone, goodnight.
Goodnight ! Goodnight !
goodnight, my love.
Sleep tight, my someone, sleep tight, my love.
Our star is shining its brightest light,
For goodnight, my love, for goodnight.
...
True love can be whispered from heart to heart,
When lovers are parted they say.
But I must depend on a wish and a star
As long as my heart doesn't know who you are !
Sweet dreams be yours, dear, if dreams there be
Sweet dreams to carry you close to me.
I wish they may and I wish they might.
Now goodnight, my someone, goodnight.
Goodnight ! Goodnight !
****
محتسب ، مستی به ره دید و گریبانش گرفت .
مست گفت ای دوست این پیراهن است ، افسار نیست .
گفت : مستی کین چنین افتان و خیزان می روی !
گفت : عیب از راه رفتن نیست ، ره هموار نیست .
گفت : می بايد تو را تا خانهء قاضی برم .
گفت : برو صبح آی .قاضی نیمه شب بیدار نیست .
گفت : نزديک است والی را سرای .آنجا شويم .
گفت : والی از کجا در خانهء خمار نیست ؟
گفت : تا داروغه را گوييم ، در مسجد بخواب .
گفت : مسجد خوابگاه مردم بد کار نيست .
گفت : ديناری بده پنهان و خود را وا رهان .
گفت : کار شرع ، کارِ درهم و دينار نيست .
گفت : از بهر غرامت جامه ات بيرون کنم .
گفت : پوسيده است ، جز نقشی ز پود و تار نيست .
گفت : آگه نيستی که از سر در افتادت کلاه .
گفت : در سر عقل بايد ، بی کلاهی آر نيست !
گفت : می بسيار خوردی ، کين چنين بی خود شدی .
گفت : ای بيهوده گوی ،حرفِ کم و بسيار نيست .
گفت : بايد حد زند هوشيار ِ مردم ، مست را .
گفت : هوشياری بيار ...اينجا کسی هوشيار نيست !
Friday, December 19
Wednesday, December 17
Tuesday, December 16
Sunday, December 14
Saturday, December 13
رويايی رمزآلود ، پشت فکرها و لای پلکهایم است .
اما در ذهنم هزار بايد هست که با خط قرمز نوشته اند .
- برای کارهایی که بايد انجام بدهم .
- برای حرفهایی که بايد بزنم .
- برای فکرهایی که نباید بکنم .
- برای عادتهایی که باید ترک کنم .
- برای حس هایی که باید فراموش کنم .
- برای خواسته هایی که نبايد بخواهم .
مبحوس در این دايره بايد ها
سعی می کنم در حاشيه ها بپلکم .
ولی سکوتی لجوجانه در ميان اين هياهوی درون فرياد می کشد .
بو می کشم .
بوهای انگولکی به مشامم می رسد .
بوی نفس های سبکِ کم تجربه .
بوی رخوتی مست و حسی شناور در فضا .
بوی دو آدميزاد ِ در هم پيچيده .
بوی گونه های سرخ و پيشانی تب دار .
بوی داغیِ نبضی پر تبش .
بوی شبهای رمزآلود .
بوی نفسهایی خيس .
...
قرمزی تند بايدها مرا به لحظه باز می گرداند .
کاش کمی برف فراموشی بر من ببارد .
اما در ذهنم هزار بايد هست که با خط قرمز نوشته اند .
- برای کارهایی که بايد انجام بدهم .
- برای حرفهایی که بايد بزنم .
- برای فکرهایی که نباید بکنم .
- برای عادتهایی که باید ترک کنم .
- برای حس هایی که باید فراموش کنم .
- برای خواسته هایی که نبايد بخواهم .
مبحوس در این دايره بايد ها
سعی می کنم در حاشيه ها بپلکم .
ولی سکوتی لجوجانه در ميان اين هياهوی درون فرياد می کشد .
بو می کشم .
بوهای انگولکی به مشامم می رسد .
بوی نفس های سبکِ کم تجربه .
بوی رخوتی مست و حسی شناور در فضا .
بوی دو آدميزاد ِ در هم پيچيده .
بوی گونه های سرخ و پيشانی تب دار .
بوی داغیِ نبضی پر تبش .
بوی شبهای رمزآلود .
بوی نفسهایی خيس .
...
قرمزی تند بايدها مرا به لحظه باز می گرداند .
کاش کمی برف فراموشی بر من ببارد .
Friday, December 12
Thursday, December 11
Tuesday, December 9
Monday, December 8
Sunday, December 7
آخرين پسر
بيهوده به سراغ من آمده ای !
گل های يخی را که برايم آورده ای درون ليوانی پر آب می گذارم
و حباب نقره ای می پوشاند ، ساقه های کوتاهشان را .
اما تو نيز مرا برای من بودنم ، دوست نخواهی داشت .
خود را رها کرده ،
از من طلب خواهی کرد ، آنچه که نيستم و تو در ذهن خود خواهانش هستی .
گویی چيزی را که نيستم ، به تو بدهکارم .
و من از تو دور خواهم شد .
و در خيابان ، از ديده ها گم .
*
بيهوده به سراغ من آمده ای !
گل های يخی را که برايم آورده ای درون ليوانی پر آب می گذارم
و حباب نقره ای می پوشاند ، ساقه های کوتاهشان را .
اما تو نيز مرا برای من بودنم ، دوست نخواهی داشت .
خود را رها کرده ،
از من طلب خواهی کرد ، آنچه که نيستم و تو در ذهن خود خواهانش هستی .
گویی چيزی را که نيستم ، به تو بدهکارم .
و من از تو دور خواهم شد .
و در خيابان ، از ديده ها گم .
*
Saturday, December 6
زندگی مثل اين نارنگی کوفتی يافا می مونه
واسه اين که يه چس حال کنی
بايد يه فرقون هسته تف کنی !
****
امروز پشت چراغ قرمزی بس طولانی ، مونده بودم . - حسابی کلافه -
و مثل هميشه ديرم بود .
يکهو ياد اين يارو افتادم که ميگه :
" هی.. کمپلت - complete - جوونيمون پشت چراغ قرمز هدر شد ! "
حالا مگه لبخند زدنم بند ميومد !
حالا مگه اين جمله از کله ام بيرون می رفت !
****
قورباغه سبز رو کلی مسخره کردم .
حقش بود.
انقدر اين دستهاش کوچولو ِ که حتی نمی تونه به من کمک کنه اين Case رو اينور اونور ببرم .
****
ساقی امشب می بده
پيمونه پيمونه !
يک سيخ جوجه کبابم بده واسه مزه . رون باشه لطفا !
هر وقتم اين Cd تموم شد ، پاشو اونيکی رو بذار .
اين يخهام آب شده ، یه سری ديگه بيار .
سر رات چراغم خاموش کن !
****
حالا تا من ميرم یه سيگار بکشم ،
شماها توجه تون رو به آگهی بازرگانی زير جلب کنيد .
__________________________________________________________________
Hot news !
New news !
cute news !
Never heard before , news !
your favorite , news !
first hand , news !
Beshetabid , News !
Dont miss it , news !
everyday, every hour , tout al'heure news !
kholase news !
___________________________________________________________________
واسه اين که يه چس حال کنی
بايد يه فرقون هسته تف کنی !
****
امروز پشت چراغ قرمزی بس طولانی ، مونده بودم . - حسابی کلافه -
و مثل هميشه ديرم بود .
يکهو ياد اين يارو افتادم که ميگه :
" هی.. کمپلت - complete - جوونيمون پشت چراغ قرمز هدر شد ! "
حالا مگه لبخند زدنم بند ميومد !
حالا مگه اين جمله از کله ام بيرون می رفت !
****
قورباغه سبز رو کلی مسخره کردم .
حقش بود.
انقدر اين دستهاش کوچولو ِ که حتی نمی تونه به من کمک کنه اين Case رو اينور اونور ببرم .
****
ساقی امشب می بده
پيمونه پيمونه !
يک سيخ جوجه کبابم بده واسه مزه . رون باشه لطفا !
هر وقتم اين Cd تموم شد ، پاشو اونيکی رو بذار .
اين يخهام آب شده ، یه سری ديگه بيار .
سر رات چراغم خاموش کن !
****
حالا تا من ميرم یه سيگار بکشم ،
شماها توجه تون رو به آگهی بازرگانی زير جلب کنيد .
__________________________________________________________________
Hot news !
New news !
cute news !
Never heard before , news !
your favorite , news !
first hand , news !
Beshetabid , News !
Dont miss it , news !
everyday, every hour , tout al'heure news !
kholase news !
___________________________________________________________________
Friday, December 5
Wednesday, December 3
Tuesday, December 2
بشتابيد
گورهای تازه کنده شده
آکِ آک
برای مرده گان دست اول .
و
زندگان آگاه باشيد
مرده خوری ، مرده پرستی
تاوان دارد .
گورهای تازه کنده شده
آکِ آک
برای مرده گان دست اول .
و
زندگان آگاه باشيد
مرده خوری ، مرده پرستی
تاوان دارد .
Monday, December 1
Subscribe to:
Posts (Atom)