Saturday, December 20

مهتاب !
دلم شبی دگر گونه می خواهد .
طلوعی تازه تر کن !




Goodnight my someone
goodnight, my love.
Sleep tight, my someone, sleep tight, my love.
Our star is shining its brightest light,
For goodnight, my love, for goodnight.
...
True love can be whispered from heart to heart,
When lovers are parted they say.
But I must depend on a wish and a star
As long as my heart doesn't know who you are !

Sweet dreams be yours, dear, if dreams there be
Sweet dreams to carry you close to me.
I wish they may and I wish they might.
Now goodnight, my someone, goodnight.

Goodnight ! Goodnight !



****


محتسب ، مستی به ره دید و گریبانش گرفت .
مست گفت ای دوست این پیراهن است ، افسار نیست .
گفت : مستی کین چنین افتان و خیزان می روی !
گفت : عیب از راه رفتن نیست ، ره هموار نیست .
گفت : می بايد تو را تا خانهء قاضی برم .
گفت : برو صبح آی .قاضی نیمه شب بیدار نیست .
گفت : نزديک است والی را سرای .آنجا شويم .
گفت : والی از کجا در خانهء خمار نیست ؟
گفت : تا داروغه را گوييم ، در مسجد بخواب .
گفت : مسجد خوابگاه مردم بد کار نيست .
گفت : ديناری بده پنهان و خود را وا رهان .
گفت : کار شرع ، کارِ درهم و دينار نيست .
گفت : از بهر غرامت جامه ات بيرون کنم .
گفت : پوسيده است ، جز نقشی ز پود و تار نيست .
گفت : آگه نيستی که از سر در افتادت کلاه .
گفت : در سر عقل بايد ، بی کلاهی آر نيست !
گفت : می بسيار خوردی ، کين چنين بی خود شدی .
گفت : ای بيهوده گوی ،حرفِ کم و بسيار نيست .
گفت : بايد حد زند هوشيار ِ مردم ، مست را .
گفت : هوشياری بيار ...اينجا کسی هوشيار نيست !