Wednesday, May 28

بچه ها :
وقتيکه بزرگ شديد و اولين نگاه قلبتان را لرزاند.
وقتيکه بزرگتر شديد و نگاهها جای پای اولين نگاه را محو کرد.
وقتی که بزرگ و بزرگتر شديد و غرقاب زندگی در آغوشتان گرفت.
وقتی بزرگ و بزرگتر و خيلی بزرگتر شديد...اين شعر را بخوانيد:

بيهودگی بود..
آنشب که فريادی ..
و آنگاه ، انسانی .

آن پا به پا آموختن..
آن کوچه ها ، بازيچه ها
آن روزهای درس
دفتر . کتاب و مشق..
بيهودگی بود.

بيهودگی بود
هر مهربانی ، آشنايی
هر عشق ، هر معشوق . هر آغوش.
هر شعر..
..ديوار هم بيهودگی بود.

بيهودگی بود .
هر روز .هر شام.
هر شام و هر دوست.
اينجا و آنجا
دنيای مستی
وانگه شعار :
"هرکه هرکس دوست
هرکی خيالی در آغوش.
بانگ. نوشانوش.."
بيهودگی بود.
...
امروز
ای آنکه يکروز
با من ترا بودی حکايت
از من ترا بودی شکايت
ای آنکه ميخواندم
ای آنکه می جستم
در دفترت ، شعر
نگاهی
قصه ای
حرفی
هرگز چراغی نيست.
...
جز بيهودگی ، چشمی ، براهی نيست !*