Tuesday, October 22

گفتمش انگار می شناسمت
گفتمش بيا در ايوان خاطره سيگاری بگيرانيم
گفتمش برايت چای کمرنگی آورده ام.
داشت نگاهم ميکرد.
جور غريبی شبيه ری را بود !