با تو بودن هم عذابی بود
بی تو بودن هم عذابی بود
Wednesday, December 24
Thursday, December 18
Saturday, November 22
Thursday, November 13
ماه را از پشت ابرهای قیرگون می دزدم
به نیلگون ترین آسمان می برم
در میان انگشتانم
در کوچه های شهر می چرخانم
:فریاد می زنم
آی ..
زندگی ... زندگی !
آن قدر ساز می زنم و پای می کوبم
و بلند بلند می خوانم
تا هرچه نرگس و شقایق و پروانه و بهارِ کوچ کرده و کبوتر مفلوج
و هرچه ماهی در آبی دریا
بیدار شوند
و با دخترک ها و پسرکهای غمگین دیوار به دیوار شب
بشنوند و عاشق شوند
عاشق !
چه می گویید
نیلگون رنگم
و از رگبار هیچ زمین و آسمانم
باکی نیست !
به نیلگون ترین آسمان می برم
در میان انگشتانم
در کوچه های شهر می چرخانم
:فریاد می زنم
آی ..
زندگی ... زندگی !
آن قدر ساز می زنم و پای می کوبم
و بلند بلند می خوانم
تا هرچه نرگس و شقایق و پروانه و بهارِ کوچ کرده و کبوتر مفلوج
و هرچه ماهی در آبی دریا
بیدار شوند
و با دخترک ها و پسرکهای غمگین دیوار به دیوار شب
بشنوند و عاشق شوند
عاشق !
چه می گویید
نیلگون رنگم
و از رگبار هیچ زمین و آسمانم
باکی نیست !
Wednesday, November 12
Monday, November 10
Wednesday, November 5
وقتی که باران
بر واژه های مشکوک شعری سرگردان
یکریز و بی امان بارید
در اتاقی
پر از فکر و کتاب و کلمه
و پنجره ای که مرا تا آسمان...
دستم را
به دستهای خیس خیالی سپردم
که باد با خود می برد
از این همه فکر
این همه رویا
این همه باران
این همه مهربانی و بو
که بگذریم
پاسخ این دوستت دارم ِ زخمی ِ بی بهانه را
چه گونه می توان داد ...
بر واژه های مشکوک شعری سرگردان
یکریز و بی امان بارید
در اتاقی
پر از فکر و کتاب و کلمه
و پنجره ای که مرا تا آسمان...
دستم را
به دستهای خیس خیالی سپردم
که باد با خود می برد
از این همه فکر
این همه رویا
این همه باران
این همه مهربانی و بو
که بگذریم
پاسخ این دوستت دارم ِ زخمی ِ بی بهانه را
چه گونه می توان داد ...
Wednesday, October 29
اهل غروبم
با شناسنامه ام
صادره از شب
از شب نمی هراسم
انبوهی از ستاره ام
و ماه بالای سرم است
شب تنها نیست
وقتی خاطره هست
باران که می آید
تلخ می شوم
و یاد تو را
در فنجان قهوه ام می ریزم
و سر می کشم
باران که می آید
دلتنگی هایم را می شویم
و با پرده و پشیمانی و پیراهن
روی طناب خالی شب
پهن می کنم
پنجره ای کافی ست
تا مهتاب بتابد
با شناسنامه ام
صادره از شب
از شب نمی هراسم
انبوهی از ستاره ام
و ماه بالای سرم است
شب تنها نیست
وقتی خاطره هست
باران که می آید
تلخ می شوم
و یاد تو را
در فنجان قهوه ام می ریزم
و سر می کشم
باران که می آید
دلتنگی هایم را می شویم
و با پرده و پشیمانی و پیراهن
روی طناب خالی شب
پهن می کنم
پنجره ای کافی ست
تا مهتاب بتابد
Monday, October 27
این حجم ابری دلگیر، آسمان است
تاریک و مشوش پر از وسوسه باریدن
این که پرسه می زند باد است
پشت این پنجره ء بسته
عشق پیدا نیست
روز پیدا نیست
زندگی پیدا نیست
و زمین
بارور از گریه نسلی تنهاست
زندگی را دیدم
من که از نسل گمشده عاشقان بی بارانم
گیج رفتارش شدم
صبح
حوصله نداشت
عصر
عاشق بود
و شب
در رختخواب دلتنگی
خمیازه می کشید
فردا
همه ی موهایش
سفید شده بود.
تاریک و مشوش پر از وسوسه باریدن
این که پرسه می زند باد است
پشت این پنجره ء بسته
عشق پیدا نیست
روز پیدا نیست
زندگی پیدا نیست
و زمین
بارور از گریه نسلی تنهاست
زندگی را دیدم
من که از نسل گمشده عاشقان بی بارانم
گیج رفتارش شدم
صبح
حوصله نداشت
عصر
عاشق بود
و شب
در رختخواب دلتنگی
خمیازه می کشید
فردا
همه ی موهایش
سفید شده بود.
Thursday, October 23
Thursday, October 9
Friday, October 3
Sunday, September 21
Sunday, September 14
Tuesday, September 9
Sunday, September 7
Friday, August 29
شب
مدتهاست که از نیمه گذشته
من اما سالهاست که از خودم
سر پیچی که به سمت خانه می رفت
باران به من رسید
تقاطع من و باران
ایست کاملی بود در خاطرات
یادم افتاد
که فراموش کرده بودم
پاییز را
بوی نم را
رنگهای زرد و نارنجی را
نفس عمیقی که کشیدم
ریه ها که پر شد
از شب و اتوبان و فریاد سکوت
بلند بلند پرسیدم :
من چند وقت بود که یادم رفته بود نفس بکشم ؟؟؟
مدتهاست که از نیمه گذشته
من اما سالهاست که از خودم
سر پیچی که به سمت خانه می رفت
باران به من رسید
تقاطع من و باران
ایست کاملی بود در خاطرات
یادم افتاد
که فراموش کرده بودم
پاییز را
بوی نم را
رنگهای زرد و نارنجی را
نفس عمیقی که کشیدم
ریه ها که پر شد
از شب و اتوبان و فریاد سکوت
بلند بلند پرسیدم :
من چند وقت بود که یادم رفته بود نفس بکشم ؟؟؟
Thursday, August 28
Wednesday, August 27
Tuesday, August 26
چه آزمون تلخی
گفتم به خود
به جای آینه باید
به چشم رهگذران اعتماد کنم
نشانه های تحسین معمولا
با چشم های هرچه فراخ تر
و سوت بلبلی
همراه است
پس از بساب و بمال
پنداشتم
الهه شب تاب تپه های تجریشم
ولی وقت عبور بی خطر
از کوچه ها و خیابان ها ، دانستم
در شصت سالگی
به کمربند ایمنی ، نیاز ندارم
آه ، ای الهه شعر ، موسیقی ، بافندگی
بگذار عاشق لنگ
دوباره به آغوشت برگردد
بلکه زمین
از شره های ساق پای خیست
بارور گردد
*
گفتم به خود
به جای آینه باید
به چشم رهگذران اعتماد کنم
نشانه های تحسین معمولا
با چشم های هرچه فراخ تر
و سوت بلبلی
همراه است
پس از بساب و بمال
پنداشتم
الهه شب تاب تپه های تجریشم
ولی وقت عبور بی خطر
از کوچه ها و خیابان ها ، دانستم
در شصت سالگی
به کمربند ایمنی ، نیاز ندارم
آه ، ای الهه شعر ، موسیقی ، بافندگی
بگذار عاشق لنگ
دوباره به آغوشت برگردد
بلکه زمین
از شره های ساق پای خیست
بارور گردد
*
Sunday, August 24
Saturday, August 23
Friday, August 15
Tuesday, August 12
Monday, August 11
Saturday, August 9
نخ به نخ سیگار
لیوان لیوان قهوه
ورق ورق قرص
صفر و یک های مغز
برای داده های فکر
کافی نیست
کافی ، کافور نیست
مسکن ، مرهم
داد ، فریاد
یار ، تکیه گاه
دوست ، همدم
دل به دل می کنم
سوز را کنار گداز می گذارم
دست را روی دست
قلم را روی کاغذ
دعوت نامه ای می نویسم
" بازدید برای عموم
تشریح روح من
زنده زنده
شبانگاهان
شب به شب
هر شب "
لیوان لیوان قهوه
ورق ورق قرص
صفر و یک های مغز
برای داده های فکر
کافی نیست
کافی ، کافور نیست
مسکن ، مرهم
داد ، فریاد
یار ، تکیه گاه
دوست ، همدم
دل به دل می کنم
سوز را کنار گداز می گذارم
دست را روی دست
قلم را روی کاغذ
دعوت نامه ای می نویسم
" بازدید برای عموم
تشریح روح من
زنده زنده
شبانگاهان
شب به شب
هر شب "
Saturday, July 26
Saturday, July 12
ما ایرانی ها :
مهمونی می دیم اونهایی که دوست داریم و نداریم رو دعوت می کنیم.
یواشکی به لباسای اونهایی که دوست نداریم می خندیم. بعد که رفتند با دوستهای خودمونیمون می شینیم به حرفهاشون می خندیم!
توی مهمونی واسه همدیگه جوک ترکی می گیم! جوک لری می گیم! اصفهانی ها رو مسخره می کنیم. می گیم کاشونی ها ترسواند! رشتی ها بی غیرتند! کردها خرمتعصب هستند! آبادانی ها لاف می زنند!
پایین شهریها رو آدم حساب نمی کنیم! مرز بین پایین شهر و بالای شهر رو هم خودمون تعیین می کنیم!
اونها که از قلهک پایینتر رو قبول ندارند شیک ترند! شهرستانی ها هم بهتره برند جلو بوق بزنند
وقتی یکی از فامیلهامون شهرستان زندگی می کنه و ما یهویی از دهنمون می پره
فوری توضیح می دیم که طرف بخاطر شغلش که مدیر فلان کارخونه است اونجا زندگی می کنه!
بشقاب و لیوانهای فرانسوی می خریم! لوسترهای ساخت چین می خریم! شکلات آیدین هدیه نمی بریم چون ایرانیه کلاسش پایینه!
موقعی که اتوبوس میاد حمله می کنیم! اگه اوضاع بحرانی بشه با آرنجمون می زنیم به کناریها راه رو باز می کنیم!
آخه خسته هستیم باید زودتر بریم خونه! وقتی کسی نباشه هم همین که می شینیم با ماژیک پشت صندلی ها یادگاری می نویسیم که دفعه دیگه که سوار شدیم به دوستامون هنرمون رو نشون بدیم!
شب چهارشنبه سوری ترقه پرت می کنیم پشت پای زن همسایه که وقتی پرید بخندیم!
وقتی تیم فوتبال مورد علاقه امون توی مسابقه می بازه شیشه اتوبوس واحد رو می شکنیم!
سیزده بدر گند می زنیم به طبیعت! یعنی همیشه اینکارو می کنیم نه فقط سیزده بدرها!
فحش خواهر و مادر می دیم! به همدیگه! به دين و مذهب! و عربها و غيره! اما تا يه مشكلي پيش مياد ميگيم يا فلان امام!!
و در لوس آنجلس هم بيشتر سفره حضرت عباس باز ميکنيم تا توی تهران.
ما همه مادرزادی سیاستمدار به دنیا اومدیم اما استراتژی تک تکمون با همدیگه و با تمام دنیا متفاوته برای همین در هیچ موردی باهم توافق نداریم و بازهم به هم فحش می دیم! سه تا که ميشيم پنج نظر متفاوت داريم و هممون خيال ميکنیم حق داریم !
ما به اجدادمون خیلی احترام می ذاریم! مخصوصاً داریوش و اینها!
وقتی سر قبرشون میریم حتماً یه یادگاری هم با هرچی که دستمون باشه روی در و دیواراش می کنیم!
ما امام زاده می سازیم! بعد پول می ندازیم و از امام زاده می خوایم که مشکلاتمون رو حل کنه!
ما روز عاشورا تاسوعا نذری می دیم! اما برای اینکه زعفرون گرونه روی پلو گلرنگ می ریزیم!
ما احتمالاً غیر از رامسر و کلاردشت جای دیگه ای از ایران رو ندیدیم اما حتماً دوبی رفتیم و فروشگاه عرض الهدایا رو دیدیم!
بی برو برگرد هم یه عکسی توی صحرا روی شنها گرفتیم که به همسایه ها نشون بدیم!
ما رانندگیمون حرف نداره! رانندگی بدون فحش و فضیحت برامون معنی نداره!
چراغ راهنمایی عابرپیاده، موتورسوار های آدمخور .... فقط یک کلمه از هر مورد کافیه !
ماها سینما نمی ریم و عوضش عشق می کنیم قبل از اینکه فیلم روی پرده سینما بره ما سی دیشو ببریم خونه!
ما - مخصوصاً لوس آنجلسی هامون- وقتی کانال تلویزیونی درست می کنیم یا هیمنطوری آب دوغ خیاری میارندمون توی یه برنامه ای
مجری بشیم یا گزارش بدیم یا خدای نکرده به عنوان کارشناس حرف بزنیم از هر سه تا کلمه ای که می گیم چهار تاش انگلیسیه
اونهم با هزار تا عشوه و ناز و غمزه شتری و صد البته تلفظ صد درصد غلط !
ماها عاشق رقص عربی هستیم! هرچی هم سنمون میره بالاتر علاقه امون به این رقص که تا ابد یادش نمیگیریم
هی بیشتر و بیشتر میشه و اصرار می کنیم که باید توی همه مهمونی ها هنرمون رو نشون بدیم!
البته دوستان خیلی اصرار می کنندا وگرنه ماها همه خجالتی هستیم و رقصمون نمیاد.
به آذری ها متلک ميگيم، اونارو مسخره ميکنيم و براشون جوک ميسازيم ولی بهترين و مفيدترين دوستامون آذری هستن!
اما سه چیز برای ما خیلی مهمه:
یک: ما هیچ وقت اجازه نخواهیم داد که روی هیچ نقشه ای خلیج فارس به خلیج عربی تبدیل بشه!
دو: حواسمون هست که هرجا اسمی از فیلم کارتونی سیصد برده شد اعتراض کنیم نامه بنویسیم طوماراینترنتی امضا کنیم که چرا قیافه ما ایرانیها رو اینقدر وحشتناک کشیدند! آخه ما ایرانیها اونقدرا هم وحشتناک نیستیم!
سه: دولت کشورمون بايد مثل دولت سوئد و نروژ باشه. دموکرات / عشقی / مهربان. با يک شرط:
ما همون 'آدم' هايی که در بالا گفتيم بمونيم!!!
* از یک ای میل
مهمونی می دیم اونهایی که دوست داریم و نداریم رو دعوت می کنیم.
یواشکی به لباسای اونهایی که دوست نداریم می خندیم. بعد که رفتند با دوستهای خودمونیمون می شینیم به حرفهاشون می خندیم!
توی مهمونی واسه همدیگه جوک ترکی می گیم! جوک لری می گیم! اصفهانی ها رو مسخره می کنیم. می گیم کاشونی ها ترسواند! رشتی ها بی غیرتند! کردها خرمتعصب هستند! آبادانی ها لاف می زنند!
پایین شهریها رو آدم حساب نمی کنیم! مرز بین پایین شهر و بالای شهر رو هم خودمون تعیین می کنیم!
اونها که از قلهک پایینتر رو قبول ندارند شیک ترند! شهرستانی ها هم بهتره برند جلو بوق بزنند
وقتی یکی از فامیلهامون شهرستان زندگی می کنه و ما یهویی از دهنمون می پره
فوری توضیح می دیم که طرف بخاطر شغلش که مدیر فلان کارخونه است اونجا زندگی می کنه!
بشقاب و لیوانهای فرانسوی می خریم! لوسترهای ساخت چین می خریم! شکلات آیدین هدیه نمی بریم چون ایرانیه کلاسش پایینه!
موقعی که اتوبوس میاد حمله می کنیم! اگه اوضاع بحرانی بشه با آرنجمون می زنیم به کناریها راه رو باز می کنیم!
آخه خسته هستیم باید زودتر بریم خونه! وقتی کسی نباشه هم همین که می شینیم با ماژیک پشت صندلی ها یادگاری می نویسیم که دفعه دیگه که سوار شدیم به دوستامون هنرمون رو نشون بدیم!
شب چهارشنبه سوری ترقه پرت می کنیم پشت پای زن همسایه که وقتی پرید بخندیم!
وقتی تیم فوتبال مورد علاقه امون توی مسابقه می بازه شیشه اتوبوس واحد رو می شکنیم!
سیزده بدر گند می زنیم به طبیعت! یعنی همیشه اینکارو می کنیم نه فقط سیزده بدرها!
فحش خواهر و مادر می دیم! به همدیگه! به دين و مذهب! و عربها و غيره! اما تا يه مشكلي پيش مياد ميگيم يا فلان امام!!
و در لوس آنجلس هم بيشتر سفره حضرت عباس باز ميکنيم تا توی تهران.
ما همه مادرزادی سیاستمدار به دنیا اومدیم اما استراتژی تک تکمون با همدیگه و با تمام دنیا متفاوته برای همین در هیچ موردی باهم توافق نداریم و بازهم به هم فحش می دیم! سه تا که ميشيم پنج نظر متفاوت داريم و هممون خيال ميکنیم حق داریم !
ما به اجدادمون خیلی احترام می ذاریم! مخصوصاً داریوش و اینها!
وقتی سر قبرشون میریم حتماً یه یادگاری هم با هرچی که دستمون باشه روی در و دیواراش می کنیم!
ما امام زاده می سازیم! بعد پول می ندازیم و از امام زاده می خوایم که مشکلاتمون رو حل کنه!
ما روز عاشورا تاسوعا نذری می دیم! اما برای اینکه زعفرون گرونه روی پلو گلرنگ می ریزیم!
ما احتمالاً غیر از رامسر و کلاردشت جای دیگه ای از ایران رو ندیدیم اما حتماً دوبی رفتیم و فروشگاه عرض الهدایا رو دیدیم!
بی برو برگرد هم یه عکسی توی صحرا روی شنها گرفتیم که به همسایه ها نشون بدیم!
ما رانندگیمون حرف نداره! رانندگی بدون فحش و فضیحت برامون معنی نداره!
چراغ راهنمایی عابرپیاده، موتورسوار های آدمخور .... فقط یک کلمه از هر مورد کافیه !
ماها سینما نمی ریم و عوضش عشق می کنیم قبل از اینکه فیلم روی پرده سینما بره ما سی دیشو ببریم خونه!
ما - مخصوصاً لوس آنجلسی هامون- وقتی کانال تلویزیونی درست می کنیم یا هیمنطوری آب دوغ خیاری میارندمون توی یه برنامه ای
مجری بشیم یا گزارش بدیم یا خدای نکرده به عنوان کارشناس حرف بزنیم از هر سه تا کلمه ای که می گیم چهار تاش انگلیسیه
اونهم با هزار تا عشوه و ناز و غمزه شتری و صد البته تلفظ صد درصد غلط !
ماها عاشق رقص عربی هستیم! هرچی هم سنمون میره بالاتر علاقه امون به این رقص که تا ابد یادش نمیگیریم
هی بیشتر و بیشتر میشه و اصرار می کنیم که باید توی همه مهمونی ها هنرمون رو نشون بدیم!
البته دوستان خیلی اصرار می کنندا وگرنه ماها همه خجالتی هستیم و رقصمون نمیاد.
به آذری ها متلک ميگيم، اونارو مسخره ميکنيم و براشون جوک ميسازيم ولی بهترين و مفيدترين دوستامون آذری هستن!
اما سه چیز برای ما خیلی مهمه:
یک: ما هیچ وقت اجازه نخواهیم داد که روی هیچ نقشه ای خلیج فارس به خلیج عربی تبدیل بشه!
دو: حواسمون هست که هرجا اسمی از فیلم کارتونی سیصد برده شد اعتراض کنیم نامه بنویسیم طوماراینترنتی امضا کنیم که چرا قیافه ما ایرانیها رو اینقدر وحشتناک کشیدند! آخه ما ایرانیها اونقدرا هم وحشتناک نیستیم!
سه: دولت کشورمون بايد مثل دولت سوئد و نروژ باشه. دموکرات / عشقی / مهربان. با يک شرط:
ما همون 'آدم' هايی که در بالا گفتيم بمونيم!!!
* از یک ای میل
Sunday, June 29
این روزها همه لاست نگاه می کنند ، شما چطور ؟
اگر از مشتریان پر و پا قرص این سریال هستید که خدا بیامرزدتان ، ساری فر یور لاست
اما اگر می خواهید دی وی دی ها را تهیه و تازه به جمع بینندگان اضافه شوید
بهتان توصیه می کنم بی خیال شوید .
اگر می خواهید معتاد نشوید
اگر می خواهید 14 ساعت در روز یک سره خیره به تلویزیون نشینید
اگر می خواهید از کار و زندگی نیافتید
اگر می خواهید خواب نرمال خود را داشته باشید
اگر می خواهید به جای تحلیل لاست ، به تحلیل سیاسی ادامه دهید
بی خیال لاست شوید !
پارسال پاییز بود
روزها هنوز طولانی و من هنوز بی کار
همه قسمتهای موجود سریال Gray's Anatomy رو دیده بودم
تو خماری نصفه نیمه رویای Mc Dreamy - دکتر شپارد مونده بودم
دنبال یک مخدر دیگه واسه جایگزینی اعتیادم بودم
که دوستی - خدا از سر تقصیرات همه بگذرد -
گفت یک دکتر شپارد دیگه می شناسه که می تونه حالم رو بهتر کنه
و 14 ساعت بعد بود و من هنوز خیره به صفحه و بی اختیار دی وی دی بعد دی وی دی ، بدون آگهی بود که وارد دستگاه می شد
و خلاصه اینطور شد که من شدم :
سلام نیلگون هستم
یک Lostoholic !
این روزها همه جوگیر لاست هستند
کافی شاپی ، رستورانی نیست که بنشینی و از گوشه ای صدای عده ای رو که تحلیل لاست می کنند نشنوی
رقابت اونایی که تمام قسمتهای موجود رو دیده اند و اونهایی که هنوز به آخر فصل 4 نرسیده اند رو شاهد نباشی
این روزها بازار معرفی لاست به همدیگه ، از پنتاگونا داغ تره
و آسون تر
به جای رد و بدل کردن کتابهای چه کسی پنیر من رو جابجا کرد ؟
دولت و فرزانگی
و سی دی های همایشهای مالزی و جلسات پرزنت کردن
کافیِ قسمت اول سریال رو بدهید به دوستی ، آشنایی و بگویید : حالا فقط یک قسمت رو ببین !
بنگ .. نصفه شب تلفن خواهد کرد که صبح اول وقت بقیه قسمتها رو بیار ، من نمی تونم صبر کنم تا ببینم چی میشه !
به همین راحتی شما یک گروه خواهید داشت با کلی دست و شاخه و زیر مجموعه !
...
42 23 16 15 48
اگر از مشتریان پر و پا قرص این سریال هستید که خدا بیامرزدتان ، ساری فر یور لاست
اما اگر می خواهید دی وی دی ها را تهیه و تازه به جمع بینندگان اضافه شوید
بهتان توصیه می کنم بی خیال شوید .
اگر می خواهید معتاد نشوید
اگر می خواهید 14 ساعت در روز یک سره خیره به تلویزیون نشینید
اگر می خواهید از کار و زندگی نیافتید
اگر می خواهید خواب نرمال خود را داشته باشید
اگر می خواهید به جای تحلیل لاست ، به تحلیل سیاسی ادامه دهید
بی خیال لاست شوید !
پارسال پاییز بود
روزها هنوز طولانی و من هنوز بی کار
همه قسمتهای موجود سریال Gray's Anatomy رو دیده بودم
تو خماری نصفه نیمه رویای Mc Dreamy - دکتر شپارد مونده بودم
دنبال یک مخدر دیگه واسه جایگزینی اعتیادم بودم
که دوستی - خدا از سر تقصیرات همه بگذرد -
گفت یک دکتر شپارد دیگه می شناسه که می تونه حالم رو بهتر کنه
و 14 ساعت بعد بود و من هنوز خیره به صفحه و بی اختیار دی وی دی بعد دی وی دی ، بدون آگهی بود که وارد دستگاه می شد
و خلاصه اینطور شد که من شدم :
سلام نیلگون هستم
یک Lostoholic !
این روزها همه جوگیر لاست هستند
کافی شاپی ، رستورانی نیست که بنشینی و از گوشه ای صدای عده ای رو که تحلیل لاست می کنند نشنوی
رقابت اونایی که تمام قسمتهای موجود رو دیده اند و اونهایی که هنوز به آخر فصل 4 نرسیده اند رو شاهد نباشی
این روزها بازار معرفی لاست به همدیگه ، از پنتاگونا داغ تره
و آسون تر
به جای رد و بدل کردن کتابهای چه کسی پنیر من رو جابجا کرد ؟
دولت و فرزانگی
و سی دی های همایشهای مالزی و جلسات پرزنت کردن
کافیِ قسمت اول سریال رو بدهید به دوستی ، آشنایی و بگویید : حالا فقط یک قسمت رو ببین !
بنگ .. نصفه شب تلفن خواهد کرد که صبح اول وقت بقیه قسمتها رو بیار ، من نمی تونم صبر کنم تا ببینم چی میشه !
به همین راحتی شما یک گروه خواهید داشت با کلی دست و شاخه و زیر مجموعه !
...
42 23 16 15 48
مهم نیست کجای سریال هستید
از الان تا ژانویه 2009 وقت دارید
وقتی در هر جلسه شعر خوانی - غیبت - آرایشگاه - کافی شاپ - مهمانی و عروسی - مسنجر - سایتهای مربوطه
و یا حتی وقتی در حین مکالمات تلفنی شبانه هستید
ساعتها سوالات زیر رو مطرح کنید :
- جان لاک چطور مرد ؟ او چطور از جزیره آمد ؟
- بن چطور بعد از مرگ نادیا ، سعید رو راضی به همکاری با خودش و آدم کشی دوباره کرد ؟
سعید فقط به انگیزه انتقام این کار رو قبول کرد ؟
- ارون ای که با کیت است ،پسر کلر ، خواهر جک است ، پس حالا به دلیل حمایت جک نمی خواد ارون رو ببینه؟
- قضیه ازدواج جک چرا به هم خورد ؟
- چرا کلر نمی خواد ارون برگرده؟
- درخواست سایر از کیت چی بود؟
- شارلوت با کسی از جزیره نسبت دارد ؟
- شما هم تحت تاثییر فداکاری سایرقرار گرفتید؟ ولی او که همیشه به فکر خودش بود چرا پرید؟
- آیا ونست چیزی بیشتر از یک سگ است ؟
- دود سیاه چیست ؟
- کسی از انفجار کشتی زنده موند ؟....
- و از همه مهمتر آیا همه باز به جزیره بر می گردند ؟ و چطور ؟
-و .......
مربوطه :
و جالبتر اینکه :
Tuesday, June 24
Monday, June 16
Thursday, June 12
Wednesday, June 11
Monday, June 9
Friday, May 23
بدینوسیله از اتوبان های محترمِ
بابایی
صدر
صیاد
همت
مدرس
چمران
نیایش
در جهات شرق - غرب - شمال - جنوب
و دور برگردانهای مربوطه
که به اینجانب در امر ، خشمانه درنوردیدنشان، کمک فراوانی نمودند
اون تونلها که اسمشون یادم نمیاد، ولی اونها حتما جیغ های من رو یادشونه
کلیه دست اندازها و چاله های ناغافل واقع در خط سرعت
قلمبه های سرعت گیر، که در امر پرواز مرا همیاری کردند
مرحوم کمک ، سپر، راهنما و جلو بندی اتومبیل مربوطه
دوربینهای زحمت کش کلیه اتوبانها
که با تلاشی بی وقفه و مصرف مقادیری زیاد کاغذ
آلبوم عکسی مفصل از من به یادگار گذاشتند
دوستان و آشنایانی که بعد از جلو چشم آوردن جد و آبادشان توسط اینجانب
اکنون ساکن مناطق محروم و دورافتاده و ناشناسی هستند
شرکت مخابرات
بخش اس-ام-اس
تله تکس
موسیو اسمیرنوف
سرکار آقای ابسلوت
بخش شبانه روزی کلیه سیگار فروشی ها
اورژانس کلیه بیمارستانهای مسیر
بخش فعال پزشکی قانونی
مرحومه مغفوره دکتر روانکاو مربوطه
والده و والد منسوبه
و سایر بازماندگان
و البته خانواده محترم رجبی
که در طی چند ماه گذشته به اینجانب کمک بسزایی درجهت فرونشاندن قسمتی از خشمم نمودند
تشکر بسیار می گردد
بابایی
صدر
صیاد
همت
مدرس
چمران
نیایش
در جهات شرق - غرب - شمال - جنوب
و دور برگردانهای مربوطه
که به اینجانب در امر ، خشمانه درنوردیدنشان، کمک فراوانی نمودند
اون تونلها که اسمشون یادم نمیاد، ولی اونها حتما جیغ های من رو یادشونه
کلیه دست اندازها و چاله های ناغافل واقع در خط سرعت
قلمبه های سرعت گیر، که در امر پرواز مرا همیاری کردند
مرحوم کمک ، سپر، راهنما و جلو بندی اتومبیل مربوطه
دوربینهای زحمت کش کلیه اتوبانها
که با تلاشی بی وقفه و مصرف مقادیری زیاد کاغذ
آلبوم عکسی مفصل از من به یادگار گذاشتند
دوستان و آشنایانی که بعد از جلو چشم آوردن جد و آبادشان توسط اینجانب
اکنون ساکن مناطق محروم و دورافتاده و ناشناسی هستند
شرکت مخابرات
بخش اس-ام-اس
تله تکس
موسیو اسمیرنوف
سرکار آقای ابسلوت
بخش شبانه روزی کلیه سیگار فروشی ها
اورژانس کلیه بیمارستانهای مسیر
بخش فعال پزشکی قانونی
مرحومه مغفوره دکتر روانکاو مربوطه
والده و والد منسوبه
و سایر بازماندگان
و البته خانواده محترم رجبی
که در طی چند ماه گذشته به اینجانب کمک بسزایی درجهت فرونشاندن قسمتی از خشمم نمودند
تشکر بسیار می گردد
Thursday, May 22
Monday, May 19
Monday, May 12
Saturday, May 10
Thursday, May 8
Thursday, May 1
هیچی معنا نداره
هیچی سر جای خودش نیست
هیچی اونی که بود نیست
هیچی شبیه عادت های من نیست
این تخت کیه ؟
این دیوار ها غریبه اند
این لیوانی نیست که من قهوه ام رو توش می خوردم
این لباسهای گشاد کیه که تن منه ؟
این خیابون ها غریبه اند
راه خونه از کدوم طرفه؟
کلاغهایی که پشت پنجره ام قار قار می کردند کجان؟
این چشمهای بی نگاه مال کیه که تو آینه به من زل زده؟
همه چیز عجیبه
بیشتر شبها
صدای گریه زنی رو می شنوم
از جام می پرم
دنبال صاحب صدا می گردم
ولی پیداش نمی کنم
می خوام کمکش کنم
یا حداقل شانه ای باشم برای گریه هاش
چون صدای گریه هاش تنهاست
صداش رو می شنوم
ولی نمی تونم پیداش کنم
می شنوی ؟
باز صداش می یاد
و من باز پیداش نمی کنم
و نمی فهمم دردش چیه
نمی تونم کمکش کنم
نمی دونم چه کاری از دست من براش بر میاد
همه چیز به اندازه کافی
این روزها
عجیب هست
دیگه به این صدای گریه بی صاحب
واسه فهمیدنش ، احتیاجی ندارم
هیچی سر جای خودش نیست
هیچی اونی که بود نیست
هیچی شبیه عادت های من نیست
این تخت کیه ؟
این دیوار ها غریبه اند
این لیوانی نیست که من قهوه ام رو توش می خوردم
این لباسهای گشاد کیه که تن منه ؟
این خیابون ها غریبه اند
راه خونه از کدوم طرفه؟
کلاغهایی که پشت پنجره ام قار قار می کردند کجان؟
این چشمهای بی نگاه مال کیه که تو آینه به من زل زده؟
همه چیز عجیبه
بیشتر شبها
صدای گریه زنی رو می شنوم
از جام می پرم
دنبال صاحب صدا می گردم
ولی پیداش نمی کنم
می خوام کمکش کنم
یا حداقل شانه ای باشم برای گریه هاش
چون صدای گریه هاش تنهاست
صداش رو می شنوم
ولی نمی تونم پیداش کنم
می شنوی ؟
باز صداش می یاد
و من باز پیداش نمی کنم
و نمی فهمم دردش چیه
نمی تونم کمکش کنم
نمی دونم چه کاری از دست من براش بر میاد
همه چیز به اندازه کافی
این روزها
عجیب هست
دیگه به این صدای گریه بی صاحب
واسه فهمیدنش ، احتیاجی ندارم
Tuesday, April 29
Sunday, April 27
Friday, April 25
Wednesday, April 23
Saturday, April 12
Wednesday, April 9
Behave
This is a Rainy day
It is also April
Your Month
Miss Taurus / Dragon
Its The First Rainy day of The year
So
Anything is possible
Rainy days never say goodbye
Behave
Rainy days Go for a long walk
Rainy days Listen to Him when he says
" If you see me walking down the street and i start to cry...Walk on By "
Behave
Any Rainy day has its own Pros & Cons
Take a deep breath
and remember
From Bitter searching of the heart "
" we rise to play a greater part
That's okay -- you are ready for a new cast of characters in your life anyway
This is a Rainy day
It is also April
Your Month
Miss Taurus / Dragon
Its The First Rainy day of The year
So
Anything is possible
Rainy days never say goodbye
Behave
Rainy days Go for a long walk
Rainy days Listen to Him when he says
" If you see me walking down the street and i start to cry...Walk on By "
Behave
Any Rainy day has its own Pros & Cons
Take a deep breath
and remember
From Bitter searching of the heart "
" we rise to play a greater part
That's okay -- you are ready for a new cast of characters in your life anyway
Monday, March 31
بوی عیدی
بوی گل
بوی تازه گی
بوی تمیز کننده ها در فضای خانه
بوی نرم کننده پرده ها در باد
بوی بنفشه ها در حیاط
بوی ماهی دودی
بوی تعطیلی
بوی استراحت
بوی قهوه نیمروزی
بوی روزهای بی خیالی جلوی تلویزیون
بوی اتوبانهای خلوت
بوی کوچه های ساکت
بوی شبهای مشروب و سیگار و موزیک تا سحر
بوی سکوت صبح تا عصر در بستر
بوی تازه گی اعترافات عاشقانه بی نقاب
بوی نرگس ها در گلدان
بوی جاده های منتظر
بوی طبیعت زنده
بوی جنگل
بوی کویر
بوی دریا
بوی هوای نمناک
بوی ملحفه های تب دار از شب پر شورِ
بوی شمع
بوی لباسهای کهنه و نو
بوی کتابهای نوی نخوانده
بوی باران
بوی لحظه های خوشبختی لغزان
همه و همه به سرعت پرت کردن سبزه ای
تمام شدند
بوی گل
بوی تازه گی
بوی تمیز کننده ها در فضای خانه
بوی نرم کننده پرده ها در باد
بوی بنفشه ها در حیاط
بوی ماهی دودی
بوی تعطیلی
بوی استراحت
بوی قهوه نیمروزی
بوی روزهای بی خیالی جلوی تلویزیون
بوی اتوبانهای خلوت
بوی کوچه های ساکت
بوی شبهای مشروب و سیگار و موزیک تا سحر
بوی سکوت صبح تا عصر در بستر
بوی تازه گی اعترافات عاشقانه بی نقاب
بوی نرگس ها در گلدان
بوی جاده های منتظر
بوی طبیعت زنده
بوی جنگل
بوی کویر
بوی دریا
بوی هوای نمناک
بوی ملحفه های تب دار از شب پر شورِ
بوی شمع
بوی لباسهای کهنه و نو
بوی کتابهای نوی نخوانده
بوی باران
بوی لحظه های خوشبختی لغزان
همه و همه به سرعت پرت کردن سبزه ای
تمام شدند
Saturday, March 22
Wednesday, March 19
Thursday, March 13
Saturday, March 8
Friday, March 7
Sunday, February 3
Sunday, January 20
Gonna break these chains around me
Gonna learn,to fly again
Maybe hard,maybe hard,but i'll do it.
when i'm back on my feet again .
soon these tears,will all be drying
soon these eyes , will see the sun
Might take time,might take time
But I'll see it .
when i'm back on my feet again
i'm gonna feel,sweet light of heaven
shining down,its light on me.
one sweet day,one sweet day,i will feel it.
when i'm back on my feet again
I'm NOT Gonna crowl again
I will learn to stand tall again
I'm NOT gonna fall again
'Cause i learned to be strong
I WILL BE BACK ON MY FEET AGAIN
Gonna learn,to fly again
Maybe hard,maybe hard,but i'll do it.
when i'm back on my feet again .
soon these tears,will all be drying
soon these eyes , will see the sun
Might take time,might take time
But I'll see it .
when i'm back on my feet again
i'm gonna feel,sweet light of heaven
shining down,its light on me.
one sweet day,one sweet day,i will feel it.
when i'm back on my feet again
I'm NOT Gonna crowl again
I will learn to stand tall again
I'm NOT gonna fall again
'Cause i learned to be strong
I WILL BE BACK ON MY FEET AGAIN
Saturday, January 19
Subscribe to:
Posts (Atom)